ساعت چهار و نیم امتحان دارم

میخوام از شش صبح راه بیافتم برم دانشگاه

اونجا بهتر درس میخونم

از طرفی هم به افتاب نمیخورم که با زبون روزه به تشنگی بیافتم

هیچی هم نخوندم

برای امتحان فردا خوندم که اونم درست یادنگرفتم و کامل هم نخوندم

الانم واومدم سراغ سیستم که یکی از پروژه ها رو درست راستی کنم

هی میم امتحان دارم دو روز صبر کنید میگن امشب

هی میگم اقا دوروز

میگه امشب

زهر مارو امشب

گاو

بازم خداروشکر که ادم درگیری و دغدغه اش اینا باشه

یاد زمانی میافتم که دغدغه ام ...

میگم

بعدا میگم

خداروشکر که تموم شد