آلن تورینگ دانشمند ریاضی دان و طبق چیزی که من خوندم پدر علم کامپیوتر هست

دست از قضا این بنده خدا در دوره ای که همجنس گراها اعدام میشدن همجنسگراهم بوده

بعد نکته دیگه اش اینه که کسی بوده که ظاهرا تونسته جنگ جهانی دوم رو حدود دوسال کم کنه (با رمز گشایی پیامهای المانیها) و چندین میلیون جون رو نجات بده

این رو هم در نظر بگیرید که من شدیدا تحت تاثیر ادمهایی قرار میگیرم که تفریح و کارشون یکیه و همه وقت و انرژیشون رو متمرکز میکنن روی یک مطلب

حالا این ادم سخت کوش و متمرکز روی ریاضیات ، به خاطر روند اخته سازی شیشمایی که روش اعمال میشه دچار افسردگی شدید میشه و ظاهرا خودکشی میکنه و این عاملی میشه که بیش از بیش روی احساسات من تاثیر بذاره

در نتیجه به خاطر تمرکزش روی کارش دوستش داشتم ، به خاطر حضورش توی دنیا کامپیوتر دوستش داشتم ، به خاطر هوش زیادش دوستش داشتم ، به خاطر نجات جون انسانها دوستش داشتم ، به خاطر مظلومیتش هم دوستش داشتم ، و از همه اینها که بگذریم به خاطر اینکه به ارمان من به عنوان یه ادم تاثیر گذار در دنیا نزدیکه بیشتر از همه دوستش دارم

حالا فیلم زندگیه همچین ادمی رو دیدم

اونم توی چه روزی ؟ روزی که به خودم مرخصی دادم که یه کم از کار فاصله بگیرم بلکه این مشکلات پیاپی که توشون میافتم تموم شه

یعنی از خودم ناراحت بودم به خاطر فاصله از کار (هرچند که به نظرم لازم بود) ، اینم دیدم حس و حالم دگرگون شد ، بعد الان شدیدا افتادم توی فاز نیاز به تغییر

همین بلا وقتی فورست گامپ یا سرباز رایان رو هم دیدم سرم اومد

فقط فرقش اینه که این دفعه هم در حال انجام یه کار مهم و دنبال کردن یک هدف توی زندگیم هستم (همون پک اموزشی) و هم اینکه از دفعات قبل یه کم تجربه دارم

حالا میخوام به امید خدا نهایت استفاده رو از این حس عجیب که وصفش برام یه کم سخته بکنم

شروع استفاده از این حسم اینه که یه کم مغزم رو خلوت کنم

اتاقم زیاد شلوغ نیست وگره این مواقع اول اتاق رو خلوت میکنم

کلی نوشته هست که باید بنویسم

احتمالا امشب بیشتر به نوشتن میگذره

به امید خدا

خیلی وقت بود دلم میخواست این کار رو بکنم

با وجود اینکه همه تلاشم اینه که زندگیم روی این شعار بچرخه که میگه "فقط انجامش بده" ولی خوب تا الان کامل بهش نرسیدم و  فقط هرازچندگاهی خوب ازش پیروی کردم و فقط بهش نزدیک شدم ولی کامل نرسیدم

به امید خدا میرسم

اینم به قدمه بلاخره

خداروشکر