نوشتم و پاک کردم و باز نوشتم و پاک کردم و باز نوشتم و پاک کردم و باز و...

حال جالبی ندارم امروز

تاثیر این شبهاست 

تاثیر بیخوابی عجیب این چند روزه که کلا توی این هفته کم خوابی گرفتم انگار

تاثیر شدید شدن کارها به خاطر همکاری هست

با یه بنده خدایی همکار شدم و کارم سر این قضیه یه جورایی جدید شده

تاحالا شراکتی با کسی کار نکرده بودم

حداقل به این شکل

و الان خوب برام جدیده و قوانین و داستان های خودش رو داره

سربازی هم سخت تر از قبل شده

من که کمخوابی گرفتم و خونه نمیخوابم هیچ ، دو دقیقه هم که توی پادگان خوابم میگیره هم دیگه نمیشه خوابید چون سرهنگ دستور داده

کارم نداریم میشینیم دیوارو میبینیم

باید بشینم و روی برگه بنویسم

این کیبورد مسخره کاری که باید بکنه رو نمیکنه انگار

اونقدری که باید خالی بشم نمیشم

تحت فشارم

احساس میکنم دارم له میشم

سعی میکنم مثبت باشم چون توی راه خوبی هستم و این حس له شدن مثلا از سر مریضی یا چمیدونم قرض و این حرفا نیست که

ولی خوب بازم له شدنه

راضیم خداروشکر ، واقعا خوبه که توی راه پیشرفتم

ولی خوب امروز خسته شدم

یه جورایی کم آودم

این به معنی نارضایتی از کلیت ضوع موجود نیست

یه خستگی موقته

امیدوارم زودتر حل شه