حاصل زندگیم

خاطرت ، داستانها ، پیشنهادات ، نصیحت ها و ... کلا من حاصل زندگیم

سینرژی

یه کلمه جالبیه این سینرژی

گفتم در مورد مفهومش یه کم توضیح بدم ایشالا که به دردتون بخوره

برای توضیح سینرژی این بحث پایین رو بخونید اول

ببینید ، فرض کنید یه ادمی یه دونه گل رو ور میداره و یه سوراخ توی خاک میکنه و دونه رو میکاره توی خاک

خوب

خاک هم که همیشه همونجا بوده و به خودی خود صرفا خاکه ، نه بیشتر

اون دونه هم اگر توی خاک کاشته نشه صرفا یه دونه بی مصرفه نه بیشتر

افتابم که کلا داره میتابه و هم به خاک توی کویر میتابه هم به اب اقیانوس و ... ، کلا میتابه فقط

ابر هم که هر از چندگاهی میباره و صرفا اب بارون میریزه روی زمین ، همین

حالا وقتی "ادمه " ،  "دونه" رو میکاره توی "خاک" ، و "ابر" روش میباره ، و "خورشید" بهش میتابه ....

اون وقته که یه چیز جدید به وجود میاد

بهش میگیم "گل"

خاک به خودیه خود گل نداشت؟ خورشید و ابر و ادم و دونه هم همینطور

حاصل جمع شدن این ها با هم یه چیز جدید شد

ببنید ، نکته اش تو اینه که حاصل جمع دونه با اب و خاک و خروشید نشد یه دونه یی که توش یه عالمه اب داره و ازش نور میتابه

نه

شد گل ، شد یه چیز جدید  که قبل از این توی هیچکدوم وجود نداشت

به این میگن سینرژی

ما معمولا تتوفع داریم که مثلا وقتی مثلا اب رو میریزیم روی لباس ، حاصلش میشه یه لباسی که خیسه

یا مثلا وقتی دو تا سیب رو میذاریم کنار هم میشه دو تا سبی که کنار همه

چیز جدید به وجود نمیاد

ولی سینرژی میگه که میشه با جمع کردن چیزهای مجزا یه چیز جدید به وجود اورد

وولی سینرژی این رو در حوزه انرژی ها میگه

مثلا میگه ما بشینیم و هر روز بریا هم دعا کنیم

دعای من به تنهایی صرفا یه دعای عادیه

دعای تو هم همنیطور

و دعای تو و تو و تو...

اما دعای هممون با هم یه چیز جدید رو میتونه به وجود بیاره

یه چیز نو

شاید یه چیز خوب

شاید ظهور...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

من اومدم

اتفاقای خوبی برام افتاد

ایشالا بازم از این اتفاقای خوب بیافته

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

تا اخر مرداد نیستم

اخر مرداد میام کنمت های بی جواب رو هم جواب میدم

تو این مدت که نیستمم سعی کنید موفق باشید

ایشالا میام خبرای خوبی توی وبلاگ همه ی هم وبلاگی ها میخونم

یاعلی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

سوپر من بودن

کمک به مردم کار راحتیه

جایی حدیثی میخوندم که احتیاج مردمبه همدیگه از رحمت های خدا به مردمه(تو همین مایه ها بود حدیثش دقیق یادم نیست)

توی کارتون ها و فیلم ها و داستان ها میگن که مثلا سوپرمن یا هر قهرمان دیگه ای که هست میاد و مردم رو نجات میده و کمکشون میکنه و ...

خیلی راحته اگر چشمامون رو برای کمک باز نگه داشته باشیم ، ببینیم کسایی رو که واقعا کمک میخوان

مثل پیرزن و پیر مردی که کنار خیابون بار سنگین میبره

یا بچه ای که میخواد دوچرخه اش رو ببر اونور خیابون

یا کسی که با یک خروار تراکت وایساده و دستش رو دراز کرده تا یکی تراکتش رو بگیره

سپر من باشید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

تک هدفی ها

تک همسری ها هستن؟ خوب؟

تک پر اصطلاح کلی ترش میشه

یعنی کسایی که با یه نفر هستن و بس

اینجوری حال میکنن کلا

حالا به نظرم یه عده هم تک هدفی(یم واژه من دراوردی) هستن

یعنی مثلا یه کار رو در آن واحد انجام میده

دو سه تا کار با هم بدی گند میزنه

فک کنم من تک هدفیم

قبلا فک میکردم چند هدفیما ولی انقد کار بی کیفیت تحویل دادم که ...

برم امتحان کنم ببینم من چیم من کیم اینجا کجاست و ادامه ماجرا

خدایا به امید تو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

قسمت هفت

خوب دیگه یه کم از قسمت های فریبادار قضیه دور شیم

بعد از همه دلقک بازیایی که فریبا وارد زندگیم کرد من خودمو نیست و نابود کردم

یعنی اون هی میگفت به فلان دلیل نمیخوامت منم خودمو خورد میکردم که اون منو بخواد بعد یه دلیل دیکه میاورد

منم استدلالم این شده بود که لابد من مشکلی دارم که نمیخواد به روم بیاره

همه گیری به خودم دادم

گفتم من زیادی لاغرم شبیه ادمای مریضم معلمه منو نمیخواد این همه پسر هیکلی ، بعد گفتم منه نوزده ساله پولی ندارم و سرکاری نمیرم و اینهمه ادم خر پول معلومه منو نمیخواد ، گفتم من قیافه ام زشته خدا حال نداشته همینجوری محض مسخره بازی منو افریده و ...

خلاصه تا دلتون بخواد خودم رو خورد کردم و کوبیدم و نابود کردم که چ خبره؟ خانم فریبا خانم از من خوشش نمیاد

البته خوشش میومدا منتهی دوست داشته شدن جنبه میخواد که نداشت

اینو جدی میگم، به دور از احساساتی که نصبت بهش دارم

اخه هرکی دوستش میداشت رو میذاشت کنار ، حتی همین پسره که الان داره باهاش ازدواح میکنه هم وقتی گفت دوستت دارم و میخوام قضیه رو رسمی کنم پسش زد ولی وقتی دید پسره داره بیخیالش میشه افتاد دنبالش

حالا تربیتش مشکل داشت مشکل فکری داشت یا هرچیز دیکه من نمیدونم ولی به هر حال دیگه

البته شاید خود منم همینطوریم

سر چی میگم این حرفو؟

من خودم اولش که با خانمم اشنا شدم تو دانشگاه بود

دیدم یه دختر چادریه سربه زیره ، گفتم وایمیستم درسا تموم شه اگر ازدواج نکرده بود و اگر منم دلم میخواست هنوز اون وقت اقدام رسمی برای خواستگاری میکنم

اما قضیه یه مدل دیگه شد که فعلا بهش اشاره ای نمیکنم

اما در کل اینکه وقتی فهمیدم اونم از من خوشش میاد اولش خیلی خر کیف شدم ولی به مرور که دیدم چ خصوصیات بدی داره شل شدم نصبت بهش

ولی به خاطر اینکه حسش رو بهم گفته و نمیخواستم یکی مثل فریبا باشم صبر کردم و سعی کردم کنار بیام که الللللبته خیلی هم مفید بود

مشاور هم نظرش موافق با کار من بود

پس نتیجه میگیریم که نه

من یه مریضی مثل فریبا نیستم

دختر ها و پسرهای کمی نیستن که این مریضی رو دارن اگر گیرشون افتادید بدونید هرچی دنبالشون برید بدتره

زیادم دل خوش نکنید که اگر دور بشید میان دنبالتون ، معلوم نیست

اونا خودشونم درست نمیدونن چی میخوان

البته این نظر شخصی منه

خلاصه که بعد از اون چندسال مسخره بازی(به نظرم نمیشه بهشون گفت مشکلات) منم کم کم با کمک کتابای روانشناسی و ... با قضیه کنار اومدم یه کم

یه مقدار بیشتر به دس و تحقیقات دینی و ... چسبیدم و ورزش رفتم و کارای دیه

البته با فریبا هم در ارتباط بودم تا زمان نامزد کردنش بعدش دیگه کلا محلش ندادم و بهشم نگفتم چرا محلش نمیدم تا عید که پیام داد و قبلا گفتم چی شد

بعد از اتمام کاردانی (که دانشگاهمون پسرونه بود!!!) وارد کارشناسی شدم که مختلط بود و کلی اعتماد به نفس گرفتم

من سوادم خوب بود و هوش بالایی هم داشتم

الان میفهمم که هیکل و قیافه ام هم خوب بوده و فقط به خاطر عدم اعتماد به نفس به خودم نمیرسیدم و با لباسای زشت و موهای بلند و تیپ نچندان مناسب رفت امد میکردم

پس وقتی وارد دانشگاه شدم شدیدانگاه بهم جذب شد و مورد توجه قرار گرفتم و باعث شد کم کم خودمو پیدا کنم

بعد از یه مدتم که رابطه ام با خانمم شروع شد

خلاصه شروع شدنش اینه:

پیام تبریک روز مرد داد که باعث شد اولین بار شماره اش بیافته رو گوشیم

کمک در امور درسی و شروع ارتباط(خیلی هم لوس و کلیشه ای :-D)

مهاجرت به وایبر خدابیامرز

مهاجرت به تلگرام عزیز

ابراز علاقه از سمت ایشون و بعدش ابراز علاقه از سمت من

من خودمو لوس نکردم و طاقچه بالا نذاشتم و رابطه از همون اول شروع شد و سریعم مشاور رفتیم که قضیه شکل دوستی نگیره و جدی باشه

البته خیلی هم گرونه مشاور ولی ارزشش رو داره

خیلی از دخترایی که همه عمرشون یه نفر رو دوست دارن و بهش نمیگن بدم میومد همیشه

البته قضد بی احترامی ندارما ، اونا هم دلایل درست و غلط خودشون رو دارن

خلاصه که قسمت شیرین زندگم اینجوری شروع شد

اینکه یه چیزی رو با همه وجود بخواید و به دست بیارید عالیه امیدوارم برا همه پیش بیاد

درسته به فریبا نرسیدم ، ولی این که میخواستم جای اون پسری باشم که فریبا دوستش داشت ، این رو بهش رسیدم

شدم یکی مثل اون طرف و با طرفم خوب رفتار کردم

رسیدن به خواسته از طریق تلاش و قانون جذب و دعا و صبر باعش شد که الان خواسته هام برام کمتر دست نیافتنی باشن

و این خیلی خوبه

خداروشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

از بلاگفا تا بیان

داشتم یه سرچی در مورد مدیر بلاگفا و ... میزدم

بنده خدا چه سختی کشیده

دستگیرش کردن و زندان انداختن و ...

بعدم فیلترش کردن و همچین که اومده به نون و نوایی برسه سروراشون پریده و اطلاعات کاربرا حذف شده و همه عین این دسته پرنده ها باهم کوچ کردن به بیان

از جمله خود من

البته من انقدر از محیط مدیریت مزخرف بلاگفا و اون تبلیغات بغلش بدم میومد که کلا وبلاگ نویسی نمیکردم به اون شکل

صرفا هر از چند گاهی میرفتم یه سر میزدم

موندم با این همه سود از تبلیغاتشون چرا انقدر داغون بودن اخه؟!

خدا پدر و مادر صاحبین بیان رو بیامرزه بابا ادم اینجا احساس خوبی از وبلاگ نویسی داره

ولی بد نیست بیانم یه مقدار فکر درامد زایی بیشتر باشه ها

یه سیستم تبلیغاتی بی ازار و درست و درمون مثلا که البته اختیاری باشه و صاحب وبلاگ انتخاب کنه که تبلیغ باشه یا نه

و اگر قبول کرد از هربار نمایش تبلیغ و سودی که قراره به بیان برسه یه درصدی هم به کاربرش بده

مثلا 70 درصد کاربر و سی درصد بیان

حالا میشه سیستم های سوددهی چند مرحله ای هم گذاشت که کسانی که تلاش بیشتر میکنند سود پلکانی بیشتری هم ببرن

خیلی هم عالی میشه

هم نویسنده ها راضین

هم بیان سود میکنه

هم صاحبای کسب و کار محیط تبلیغ خوب گیرشون میاد

عالی میشه

برم بفرستم به بخش پیشنهادات بیان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

تجربیات در ساخت پروژه

پروژه مولتی مدیا ساختن من که تموم شد

ایشالا هرجا هم  اپلودش کنم اگه یادم باشه لینکش رو این دور و ورا هم میذارم که استفاده کنید

اما نکته مهم دیه اینه که تجربیات جالبی در این راستا به دست اوردم

ایشالا به همین زودیا سعی میکنم تجربیاتم رو هم منتقل کنم

احتمالا اضافه کنم به ادامه همین پست

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

درود بر سون

ویندوز ده ریختم با سیستمم جور نبود

اذیت شدم ،  هرچند سریعتر بودا

ولی رفتم ویندوزو عوض کردم و الان حس وقتیو دارم که چند روز مسافرت تو هتل پنج ستاره بودی

وقتی برمیگردی خونه میبینی بازم خونه یه چیز دیگه اس

خلاصه که درود بر سون

خداروشکر به خاطر این حسای کوچیک و خوب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

خواب های درهم برهم

این روزا کلا خوابام درهم برهم شده

چندتا چندتا خواب میبینم

همه اش هم شلوغ پلوغ و پر از یجان و استرس هست

هیجان خوب نیستا هیجان اعصاب خورد کنه

درستم یادم نمیاد

همون چند دقیقه اول یادمه بعد میپره

بایند سریعشروع کنم به نوشتنشون

اخه جایی میخوندم که خواب هایی که میبینیم یه الگو خاصی اگه داشته باشه ، یعنی میخوان چیزی رو بهمون منتقل کنن

یه جورایی پیامی از سمت بخش ناخوداگاه مغز هستن

منم سعی دارم بفهمم چی به چیه

هرچند به صورت کلی میدونم چی به چیه

همین مشغله ها و نگرانی سربازی و کار و ...

خدانگذره از اونی که میتونه این مسخره بازی سربازی رو حذف کنه و نمیکنه

من که به شخصه از دوسال عمرم که قراره مفت مفت از دست بره تا اجازه داشته باشم تو خیاباونای داغون این مملکت رانندگی کنم و اجازه خرید و فروش داشته باشم و ... نمیگذرم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما