حاصل زندگیم

خاطرت ، داستانها ، پیشنهادات ، نصیحت ها و ... کلا من حاصل زندگیم

ترقه بازی

یه جا نوشته بود بعضیا برگشتن به انفجار و چندین کشته داده شده میگن ترقه بازی

لابد اسید پاشی های دیروزم نوشابه بازی بود

لابد ماجرای کهریزکم دکتر بازی بود

عجب

قبلا هم گفتم قطعا یه حفره امنیتی در برابر این همه سال حفظ امنیت بی نظیر دلیلی برای زیر سوال بردن سیستم عالی امنیتی ایران نیست(حالا به هر قیمتی که عالی شده رو الان کار ندارم)

ولی دلیل نداره ادم هرچی دلش میخواد رو کوچیک کنه دیگه

اون یه حمله بود و کشته داد و خیلی بد بود

ولی هیچ ایرادی به سیستم امنیتی به خاطر مسئله دیروز وارد نیست

فرشته که اون پشت نشسته

بلاخره باید امنیت این مملکت تامین بششه

چه اینا باشن چه کسای دیگه

توی این قضیه امنیت هم که خوب عمل کردن

ولی بازم دلیل نداره واقعیت ها رو جور دیگه نشون بودیم

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
نیما

ایران روی قبلم نوشته ، اسمتو اینجا بهشته

ایران روی قبلم نوشته

اسمتو ، اینجا بهشته

پره پهلوونه و مرد و فرشته

حالا جالبیش اینه که نه من از تتلو خوشم میاد ، و نه قاعدتا تتلو از من :-|

نه یه چیز دیگه میخواستم بگم

نه از تتلو خوشم میاد نه به نظرم اینجا بهشته

و حتی یه بحث ...

نه اینجا جاش نیست به موقعش میگم

ولی توی این شرایط این اهنگه رو گوش کنید خوبه

رپش یه نمه مسخره اس

ولی باقی قسمت های غیر رپش خوبه

گوش کنید

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

کرم خودشو ریخت

من قبلا هم یه پست با اسم نقد مودبانه نوشته بودم که توش از خوبی های جمهوری اسلامی گفتم

یکی از چیزهای خوبی که این سیستم داره امنیتش هست

البته امنیتش با قیمت خون های بیگناه ریخته شده و حق های مسلم گرفته شده و ... تامین شده ولی خوب...

بازم امن هست

به قول اقای رئیسی حلال نیست امینتش

ولی امنه

خیلی وقت بود داعش داشت زور میزد

قدرتشم کم نیست

بلاخره تونست

به نظرم حتی منی که خیلیا تفکراتم رو میدنن ، به خودم واجب میدونم توی این شرایط با "قبول واقعیت وضع موجود" از سیستمی که در حال مقابله با تروریست ها هست دفاع کنم

حالا اگه فردا اسرائیل هم بیاد با اینا مقابله کنه ، باز هم توی این یه مورد خاص ازش دفاع میکنم

میخوام بگم اشتباه برداشت نشه

مثل یه پهلوانی که صد دست رو برده حالا یه بارم خاکش کردن ، سیستم امینتی ایرانم صد بار موفق شد یه بارم شکست خورد

جا داره که ادم بلند شه و براشون دست بزنه

در این "عملیات به خصوص" ، موفق باش

یاعلی

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
نیما

دعوت از بیانی ها برای یک نبرد تمام عیار

قبلا سابقه پینت بال رو داشتم و به شدت هم حال کردم

ولی همیشه توش کمبود هم احساس میکردم

نه نارنجکی نه بمبی نه چیزی

چه وضعیته اخه

اما یه چیز باحال تو نت برگ دیدم

یه بازی بین پینت بال و لیزرتگ ، نارنجک و بمب و ... هم داره

نصف قیمت گذاشته ، قرار گذاشتیم با دوستم و داداشم بعد از ماه رمضان بریم

البته بلیطش رو الان میگیریم

خواستم به تمام بیانی ها اعلام کنم که اگر پایه اومدن هستن بیلیط بگیرن و به منم یه ندا بدن که در جریان باشم چون نهایت تعداد ده نفر هست

خانمها هم اگر دوست داشتن میتونن شرکت کنن

لینک نت برگش

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
نیما

واسه خودش اذون میخونه

خونه قبلی که بودیم تقریبا تمام همسایه ها رو میشناختم

از خونه تا سر کوچه چپ و راست سلام سلام سلام سلام

اینجا نه ، با اینکه حدود 5 سال از اینجا اومدن میگذره

به خصوص الانی که همسایه پایینی هم عوض شده دیگه به سختی توی کل کوچه کسی رو میشناسم

جالبیش اینه که همکلاسی دوران دبیرستانم توی کوچه خودمون هست و ازدواج کرده و بچه هم داره

فقط یه بار دیدمش و حرف زدیم و تمام

نفهمیدم اصلا کجای کوچه هست خونه اشون

یکی دیگه هم هم مدرسه ای دوران راهنماییم هست که گاهی میبینمش و سلام و تمام

حالا چی شد اینا زد به سرم

الان سحری رو خوردم و وضو گرفتم و نشستم پای سیستم دیدم جدای از صدای اذان مسجد ، یه صدای اذان دیگه هم میاد

یاد افتاد سال پیشم همینطور بود

یکی از همسایه ها هست برای خودش میاد توی حیاط با صدای  بلند اذان میگه

نمیدونم ولی یه جوریه که ازش خوشم میاد

ندیدمش ولی یه حس خوبی بهش دارم

امیدوارم همونی نباشه که 22 بهمن بلند بلند الله اکبر میگفت

از اون خوشم نمیومد :-D

دوستان توی پست قبلی خواهش کرده بودم بیایید برای هم دعا کنیم

من براتون دعا میکنم شما هم منو فراموش نکنید

جای خالی دعاهاتون توی زندگیم مشهوده

درگیر کار هستم توی یه شرایط نامناسب که هزار بار گفتم

خلاصه که توی دعاهاتون یه یادی بکنید توی عروسیاتون جبران میکنم :-D

ایام به کام

یاعلی

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
نیما

اولیش رفت

اولین روز ماه رمضان گذشت

واقعا هم راحت بود

جدی میگما

فکر میکردم خیلی سخت باشه ولی نبود

اخه حالت معمول که میرم پادگان و میام قشنگ به اندازه یه دونه از این اب معدنی بزرگا ، آب میخورم

ولی امروز احساس تشنگی نکردم اصلا

اتفاقا توی اتفاق هم این کولر گازی سطحش پایینه منم یه کم که تشنم مییشد صورتمو میگرفتم دمش کلا تشنگی رفع میشد:-D

لامصب تشنگی رو رع میکنه انگار

گشنگی هم که اصلا هیچوقت دغدغه من نیست

گشنگی تحملش راحته کلا

ماه رمضانتون پربرکت

بیایید برای هم دعا کنیم

التماس دعا

یا علی

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

مصادره شد!

تسلیت به همه دوستانی که فکر میکنن با رای دادن به اقای روحانی حرکتی بر خلاف رهبری کردن

کسانی که فکر میکنن رای دادن به روحانی (یا خاتمی و ... ) یعنی مخالفت با نظام

دیدید که چقدر شیک و راحت رایتون مصادره شد؟؟؟

"ملت ایران به نظام جمهوری اسلامی ایران رای دادند"

قطعا اونها هم میدونن که اینطور نیست و پیروزی روحانی (+ درصد قابل توجه آراء خاکستری و باطله) یعنی چی ، ولی باز هم میبینین که به زیایی هرچه تمام تر همه چیز رو به نفع خودشون مصادره کردن

نمیدونم

شایدم اونهایی که به این نحو مخالفت خودشون رو "نرم" اعلام میکنن کار درستی میکنن

شاید من هنوز زیادی با شور و اشتیاق و پرانرژی هستم که میخوام با رای ندادن یا خاکستری دادن و با تظاهرات و نوشته و مناظره و ... ریشه به تیشه بزنم

شاید هم نه

شاید این منم که هنوز توی راهم موندم و این اکثریت دوستان من هستن که جلوی مقاومت ها و زندان ها و کشتار ها و ... کوتاه اومدن

نمیدونم

ولی به هر حال امیدوارم نتیجه ها مثبت تر باشه

دلم میخواست توی برگه رایی که به اجبار سرباز بودنم مینداختم توی قسمت فرد منتخب بنویسم "مهدی موعود" شماره "12" ولی دلم نیومد اسم امام زمان بیافته قاطی باقی اسما

در ضمن ، که چی؟

ولش کن

عجل لولیک الفرج

یاعلی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

1080

بازدید دیروز بلاگم یکی از بالاترین بازدیدها بود

105 بازدید

امروز دیدم بازدیدم شده 1080 تا!!!!

بعد جالبه بازدیدکننده پنج تا بیشتر از دیروزه

مگر اینکه Crowler های گوگل باشه وگرنه یه نفر به طرز خفنی افتاده به جون وبلاگم و یه کامنت هم نذاشته ببینیم کیه ایشون

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

اوف بر شما ابرو ریزها

سرهنگه مارو نگه داشته زیر افتاب و داره برامون گل واژه تلاوت میکنه

برگشته میگه ارتش نماد نظام وقانونه

یک سرباز ارتش نباید بی نظمی و بی ادبی توی کارهاش باشه

ما متاسفانه بعضا داخل خیابون صحنه هایی میبینیم که واقعا خجالت اوره

باعث ابروریزیه

ما متاسفانه بعضی روزها میبینیم که سربازهایی زودتر میان و داخل ایستگاه های اتوبوس میشینن و "کلاهشون"رو برمیدارن

همه بچه ها با هم شروع کردن نچ نچ کردن یه عده میگفتن وااااااااااااااااااااای و ... :-D

مسخره یه جوری میگفت توی ایستگاه اتوبوس کلاااااااااااااااااهشون رو در میارن انگار تو ایستگاه  اتوبوس شلوارشون رو دراوردن

خوب چیه مگه؟ گرمه هوا خودت با ماشین میایی کولرو میزنی ، ماها با اتوبوس و مترو میاییم گرمه

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نیما

سومین دورهمی قلمی ها

اهالی قلم برای سومین مرتبطه دور هم جمع شدن

من و هولدن و خانم یا فاطمه زهرا و خانم خورشید و حاجی و دکتر میم و خانم واران که دور قبل هم بودیم

دوتا خانم هم بودن که اسم یکیشون پری خانم بود و دومی هم اسمش یادم نیست و دلم میخواد وبلاگهاشون رو پیدا کنم که اونی که اسمش یادم نیست دور اول بوده ، دوم نبوده و الان دورسوم هم بود

غیر از ما عارفه هستم ، یک بلاگر جنوبی از بلاگفا و یه خانمی هم بود که وبلاگی نبود کلا

در کل خوب بود و خنیدیدم و حال کردیم

خانم یا فاطمه زهرا کاملا خستگی از چهره اش میبارید ، صورتشم سوخت

خورشید خانم پشت بازو در اورد انقدر شیرینی ها رو حمل کرد

خانم واران کلی خوراکی خوب اورد و البته تا اخرش هم نموند که ببینیم عکس العملشون در برابر مسائل مناظره ای چه جوری خواهد بود

به نمایندگی تمام فمنیست های تندرو اون خانمه که وبلاگ نداشت در جمع حضور فعالی داشتن

هولدن دو مرتبه من رو مورد ضرب و شتم قرار داد که بهش نگم هولدن ولی بازم یادم میرفت و بهش میگفتم ، اون برای من همیشه یک هولدن باقی میمونه :-D

خانم جنوبی-بلاگفایی به نمایندگی از تمام ورزشکاران ، در اوج با جمع خدافظی کردن و رفتن پیش اون یکی گروه از دوستانشون

خانم عارفه هستم معلوم بود که حرفهایی برای گفتن داره و متاسفانه وقت نشد درست در مورد یه سری عقاید بحرفیم چرا که من مشغول با چند نفر دیگه بودم ولی خوب سر وقت از اطلاعاتش استفاده میکنم

خانم پری متفاوت ترین شخصیت از نظر من توی جمع بود ، این مقام رو دور پیش بنده به حاجی داده بودم ولی این دفعه دیگه یک روحانی با استین کوتاه عادی شده بود برام 

دکتر در میانه ی بازی وارد شد و با خاطراتشون از نحوه معافی گرفتن در سربازی باعث شدن که من خداروشکر کنم که نرفتم سراغ معافی گرفتن (همچنین دکتر تصاویری از سفرهای فوق العادشون داشتن که باعث شد دیگه قطعا برم ایرانو بگردم) :-D

حاجی به عنوان بازیکن تعویضی و تازه نفس اخر سر اومد و توی کافه که داشتیم مناظره رو نگاه میکردیم شرکت کرد

منم بودم که تا اخرای کار موندم ولی ته تهش رو نتونستم وایستم چون کار داشتم

تنها قسمت مناظره که در حد همین نیم ساعت چهل دقیقه دیدم همین مناظره اخر بود و به لطف دوستان

بهترین قسمت همین نیم ساعت مناظره ای هم که دیدم ، میلک شیکی بود که خوردم :-D

بازم میرم کافشون

با اینکه پر بوی سیگار بود و گاها احساس خفگی میکردم ولی میلک شیکش عالی بود نامرد

همین دیگه

این بود گزارش من از دورهمی سوم

**********

خدمت دوستانی که لطف داشتن در پست قبلی :

خداروشکر حال بابا بهتره

خوب که نده مسلما ولی خوب بهتره

دوستان و عزیزات همه اتون همیشه سلامت باشن

یاعلی

۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
نیما