حاصل زندگیم

خاطرت ، داستانها ، پیشنهادات ، نصیحت ها و ... کلا من حاصل زندگیم

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

عید هرسال

دوسه سالی هست که ، قبل از اینکه سال نو بشه من میشینم و مینویسم که سال اینده ام چجوری خواهد بود

یه جوری که انگار سال تموم شده و دارم مینویسمش

اهداف و ارمان ها و ... رو میارم رو برگه به این شکل

ولی برای اینکه یه حالت طبیعی داشته باشه ، میام و اول واسه سالی که گذشته رو مینویسم که با همون سبک واسه سال اینده رو بنویسم

یعنی اول یه خاطره مینویسم که سال گذشته چه حرکتایی زدم و چه تغییرایی کردم و به کجاها رسیدم و از کجاها رفتم و ...

بعد میشینم همینو واسه سال اینده مینویسم

حالا باید امسال هم همینکارو بکنم

احتمالا وبلاگیش کنم

به مناسبت تقریبا یکسالگی وبلاگن

البته تاریخ دقیق اولین پست ثابت وبلاگم اینه "۱۳۹۵/۰۲/۲۵ ۰۹:۰۹"

پس یه سه ماهی تا یه سالگیش مونده بچه ام

ولی خوب به هر حال در راستای تحول دوران کاغذی و گذر به عصر دیجیتال اینگونه میکنیم

عرضم به خدمتتون که یه چندتا پستم تو اب نمک دارم که به مرور میذارم

امسال عید قراره بریم مسافرت و بنده کلی ماتم گرفتم چون خونه نشینی رو ترجیح میدم

ولی خوب در عوض کلی مطلب اموزشی جمع کردم و خریدم که توی این مدت مسافرت ببینم و مستفیض شم

به سفارش دکتر میم عکس هم خواهیم گرفت به امید خدا

شماها هم بگیرید دکتر میم میخواد گراز طلایی بده :-D

نمیدونم چیه ولی میخوامش :-D

خلاصه که در روزهای پایانی مرخصی میان دوره ام ، نمایشگاه عکسی راه میندازیم در همین وبلاگ تا ببینید و حالشو ببرید به امید خدا

خداروشکر بابت این سال خوب و این روزهای خوبتر

یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

کپی رایت (کامنت باز شد)

(امروز ، چهارشنبه 25 اسفند مرخصی میان دوره شروع شده و اومدم تا در خدمت دوستان باشم و از نظراتشون هم استفاده کنم حالا بعدا یه مطلب در مورد اومدن هم میذارم :-D )
فک کنم حدود دوازده سالم بود که با بابام سوار ماشین بودیم و داشتیم یه جایی میرفتیم
شب فک کنم حدود یازده بود و خیابون خلوته خلوت
بعد بابام پشت چراغ وایساد ، بهش گفتم الان که هیچ ماشین و آدمی نیست بابا ، چرا وایمیستی؟
گفت احترام و رعایت قانون یعنی رعایت حق الناس
فرقی نمیکنه شما چراغ قرمز رد کنی یا از دیوار مردم بری بالا ، جفتش حق الناسه
آقا همین ، همین حرف و منطق تو مغز من مثل یه دونه عمل کرد
تا امروز هنوز که هنوزه این دونه داره رشد میکنه و دیگه برا خودش درخت تنومندی شده
هنوز که هنوزه از خط عابر پیاده رد میشم ، وقتی چراغ عابر قرمزه وایمیستم حتی اگر افراد مثل عقب افتاده ها نگام کنن که این چرا همینجوری وایساده؟؟؟

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
نیما

حس خوب(به علاوه اصلاح اشتباهات نوشتاری)

داشتن دوست های زیاد حس خوبیه که من کم تجربه اش کردم و دلیلش هم سختگیریم توی انتخاب دوست بوده

دوست سطحی که ماهی یه بار یه سلام به هم میکردیم یا همکلاسی و اینا نه ها

به خاطر رفتار مناسبم و ادبی که رعایت میکنم (نسبت به طرف مقابلم مودبم اینو با طرز صحبتم در مورد اقایون نظام یکی نکنید) دوست های این مدلی زیاد داشتم ولی خودم نزدیک نمیشدم یا بهتره بگم به خاطر عقایدی که دارم نمیتونستم بشم

دوستی که توی فواصل کوتاه با هم صحبت کنیم ، نظرات رو به اشتراک بذاریم ، حرف هم رو بشنویم ، پیگیر هم باشیم

۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
نیما

بو

خواب شماها بو داره؟

یعنی بویی هم حس میکنید؟

من نمیکنم

میخوام

بو داشت خیلی بهتر بود

همینجوریشم خوابام یه وقتایی انقدر واقعی میشه که فرقشون با واقعیت در حد یک دقیقه حتی طول میکشه

حالا خوابای بد بحثش جداست

ولی به نظرم ارزشش رو داره که ادم توی خواب بو حس کنه

همینجروی یه فکری تو سرم بود نوشتم :-| :-D

۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما