یه دوستی دارم که از دو روز پیش تو بیمارستان هست

در واقع من فقط همین یه دوست رو دارم که پیشش کااااملا راحت و باز هستم و همه چیزو بهش میگم

این دوستم خیلی خیلی ادم خوبیه ، زیادی

من توی هنرستان باهاش اشنا شدم

اون موقعها یه سری تفکرات اشتباه داشت ، منطقش یه کم میلنگید

اما پیش هم که بودیم به مرور تغییر کرد به خصوص زمانی که وارد دانشگاه شدیم

طبق معمول همه ادما این دوست ما هم عاشق شد اونم از نوع یک طرفه اش

و طبق معمول هم به نتیجه ای نرسید