امروز پاشدم رفتم پارک قبل از استخر
نشستم یه ذره فکر کردم مشکل گم شدنم حل شد
پیدا شدم
اینم تصویری از برگه ای هست که روش فکر میکردم
البته بعدش نشستم چیزایی که دوسشون دارم رو هم رو برگه نوشتم
خانم فاطمه ، بابام ، خدا ، کتاب و کتاب خونی ، طبیعت
کلی خوشحال شدم از پیدا شدنم
اما جدا باید یه بار نتیحه برسم که اخر سر من علاقه واقعیم چیه
چون اگه ادم کاری که علاقه داره رو بکنه در هر صورت برنده است
در بدترین حالت یه عمر تفریح کرده فقط
تو بهترین حالتم که هم تفریح کرده و هم به هدفش رسیده
اما فعلا باید به کارا برسمم
بعدشم رفتم استخر و کلی جون کندم و کلی اب پر از کصافط خوردم
پیرمرد یه دست میزد تو اب یه تف میکرد :-|
اِنی وِی
خدایا شکرت
این تیکه هم از توضیح وبلاگت یه مشکل تایپی داره:
تو این وبلاگ میخوام همه چیز از داستان های زندگیم و درس هاشو و مطالب دوست داشتنی زندگیم و .. رو بگن
به بلاگ منم یه سر بزن اگه دوست داشتی ;)