اموزشی یه خوبی داشت اونم اشنایی من با بچه های قوه قضاییه بود
مخصوصا شهروز
یه پسره 28 ساله ی با سواد و دوست داشتنی که برای دکتری امتحان داده بود و منتظر جوابش بود ، کتابش در مراحل پایانی برای چاپ بود و شعرهای نو خیلی خوشگلی هم میگفت
همونقدر که من از شخصتیش خوشم اومده بود اونم با من حال کرده بود و این صحبتا
نتیجه اینکه با هم نسبتا زیاد صحبت میکردیم
مخصوصا توی اردوگاه که چادرمون یکی بود و وقت ازاد رو بچه ها یا مشغول سیگار یواشکی کشیدن بودن یا چرت و پرت گفتن
بهش در مورد یه سری عقایدم و نوشته های وبلاگم گفتم
گفت حکمت مفسد فی الارض میشه
حداقل سه سال حبس ، حداکثر هم اعدام!
خلاصه امر
بعضی نوشته های قدیمی به مرور پاک خواهند شد
پی نوشت : سنم که کمتر بود فکر میکردم هر کس توی ایران میگه ازادی نیست بحثش یا حجابه یا مشروبه و ...
ولی عدم ازادی خیلی پایه ای تر از این حرفاست