حاصل زندگیم

خاطرت ، داستانها ، پیشنهادات ، نصیحت ها و ... کلا من حاصل زندگیم

۲۳ مطلب با موضوع «تصمیم ها» ثبت شده است

سرخابی شاپ

یه دوست دارم از دوران ابتدایی با هم هستیم

کلی تو سر و کله هم زدیم و دعوا و اشتی داشتیم تا از اواخر هنرستان به بعد دیگه دعواها تموم شد و کلا فقط دوست بودیم دیگه

داداشش با همکلاسی دانشگاهش یه سایتی زدم به اسم نیلی مارکت و شروع به فروش سی دی و اینا کردن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

چجوری هدف پیدا کنیم

یادمه توی دوران دبیرستان و و کاردانی دانشگاه همیشه این سوال رو داشتم که چجوری بفهمم که میخوام سراغ چی برم

توی چی استعداد دارم و چی برام بهتره

یه نگرانی هم داشتم که نکنه هدفی رو انتخاب کنم و برام خوب نباشه یا هدف دیگه بهتر باشه

بعد از چندین سال به یه نتیجه ای رسیدم که حاصل تجربه زندگی خودم و کتاب هایی که خوندم و صحبت هایی هست که با افراد مختلف کردم

نتیجه ای که ممکن برای افراد دیگه ای هم که قصد پیدا کردن هدفشون رو دارن به درد خور باشه

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نیما

معمولا انجامش بدید

نظر شخصی من و تجربه شخصی من میگه که در اکثر غریب به اتفاق کارها انجام دادن بهتر از انجام ندادنه

چ توی کار و بیزنس باشه چه توی تفریح و گردش چ توی مسائل عاطفی

حدود یک سال پیش یه اتفاق باعث شد که من به این قضیه پی ببرم که حداقل برای خودم یه قانون باشه که انجام دادن کارها بهتر از انجام ندادنشونه

البته من قانون خودم رو اینجوری برای خودم مطرح کردم:

"هرکاری رو بعد از فکر کردن بسنج اگر بین انجام دادنش و انجام ندادنش 50 50 هستی پس انجامش بده"

حتی اگر 40 60 هم باشم بازم گرایشم به انجام هست

البته این برای من صدق میکنه که کاراکترم مذهبی محسوب میشه من وقتی یه چیزی از نظر دینی مشکل داشته باشه دیگه 50 50 نمیشه برام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

آخرین روزهای آبان

قبل از هرچیز بگم که من یه ذره با این مقوله زمان مشکل دارم

یعنی به نظرم ما زیادی روش حساسیم و زیادی جدیش گرفتیم

نمونه اش وقتایی که میخوایم یه کاری رو شروع کنیم و میگیم از شنبه یا از فردا یا ایشالا در سال جدید

چ فرقی داره اخه؟ اصلا کی گفته ساعت بندیا اینجوری باشن؟ نمیخوام بگم اشتباه هست یا اینجور حرفا ، اصن من در جایگاهی نیستم بخوام همچین چیزی بگم

صرفا فک میکنم که نگاه اکثر ما بهش اشتباه هست

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

اشتباه = درس افتاده

دانشگاه رو احتمالا همه اتون رفتین دیگه؟

با این ازاد و علمی کاربردی و پیام نور و ... دیگه راحت شده رفتنش

توی دانشگاه (توی مدرسه هم توی همین مایه هاست) وقتی یه درس رو میافتی چیکار میکنی؟ دوباره برش میداری

بازم بیافتی؟ دوباره بر میادری

بار سوم بیافتی؟ بازم بر میداری

کلا انقدر بر میادری تا پاس بشی

اگرم بر نداری نمیذارن بری مقطع بعدی

یا کلا درس و دانشگاه رو بیخیال میشی

یا رشته عوض میکنی

یا همینجوری لنگ در هوا میمونی

اشتباه های زندگی هم همینه

توشون یه نکته داره یه درس داره یه چیزی داره که باید با رد شدن ازش ، نشون بدی که یادش گرفتی

حالا من هی میام از اشتباهام میخوام دور شم

مثلا تاحالا چندین بار وبلاگ عوض کردم و این فک میکنم طولانی ترین وبلاگم بوده

چرا هی وبلاگ عوض میکنم؟ چون وبلاگام اونجوری که میخوام نمیشه ، باید وقت بذارم تا اونجوری که میخوام بشه و ازطرفی تفریح من این نیست تفریح من سریال دیدن و جک خوندن و پارک رفتن و پیاده رویه

ولی رسیدن و قوی کردن یه وبلاگ؟ فک نمیکنم

شایدم باشه اگر یه بار وقت بذارم شاید خوشم بیاد

به هر حال از اصل بحث دور نشیم

میخوام بگم که هی میبینم وبلاگم بد میشه ولی به جای اینکه ته و توی مشکل رو در بیارم حذفش میکنم (البته بهتره بگم "حذفش میکردم")

ادم باید اشتباه رو پیدا کنه و حلش کنه

اول باید بفهمیش

من مثلا در مورد وبلاگ تا حدودی فهمیدم مشکل چیه

اصلی ترین مشکلی که توی همه زندگیم هم تکرار شده همینه که من صبر نمیکنم به میزان کافی

یه زمانی یه دوستی گفت که من شاید مشکل روانشناسی داشته باشم به اسم " وسواس فکری" ولی با تحقیقی که من کردم و سوالهایی که کردم ظاهرا همچین مشکلی هم ندارم

صراف عادت شده که کارا رو نصفه ول کنم

شما یه زمین خاکی مثل بیابون رو فرض کن ، یه نفر میاد و از یه قسمتیش رد میشه

نفر بعدی که بیاد دیگه یه تیکه زمین صاف جلوش نیست ، ییه سری رد پا جلوشه

حالاشاید نفر قبلی هم اشتباه رفته باشه و ده کیلومتر حلوتر مرده باشه ها ولی به هر حال این رد پا ممئن تره تا بخواد از یه قسمتی همینجوری رندوم رد شه

اینم از همون راه میره میشه دوتا رد پا

بعد سه تا و چهار و ده و پنجاه و صد و ...

اخر سر میشه یه جاده خاکی

دیگه قاعدتا هرکس بیاد از اون جاده میره

حالا فکر هم همین شکلیه ، یعنی من نوعی مثلا یاد گرفتم صبر نکنم

یه بار باید فک میکردم چ کار کنم، تصمیم گرفتم صبر نکنم

بار بعد راحت تر شد و بار بعد و بار بعد و نهایتا شد عادت ، شد یه خصوصیت

حالا از بین بردنش هم همین شکلیه

یه بار باید صبر کنم و بار بعد و بارر بعد و بار بعد تا بشه یه عادت که صبور باشم

خلاصه که هر اشتباه یه درس افتاده است

حالا بعضی درسا یه واحدیه بعضیا جند واحدی

بعضیا پیش واحد درس دیگه است و بعضیاش نیست

اینایی که پیش واحدن رو باید سریعتر رفع کرد ، مثل اون مشکل من که زیادی استراحت میکنم و باعث میشه از کار جا بمونم

من برای اینکه بتونم قوی کار کنم پیش نیازش اینع که تنبلی رو بذارم کنار

حالا همه این صحبتا سر اینه که من میخوام این اشتباه اخریه رو نکنم

لازمه اش هم اینه که باید توی لحظه زندگی کنم و دائم یادم باشه که زندگی یه دانشگاهه

انقدر این برام تجربه شدهههههههههههه ولی بازم...

و این تکرار نشون میده درسی که باید یاد بگیرم رو یاد نگرفتم

یعنی امتحانم رو هی میافتم

میخوام نیافتم

و راهی نمیبینم جز اینکه درلحظه زندگی کنم

در لحظه کار کنم

صبور باشم و به زندگی به چشم بازی نگاه کنم

ببینیم چجوری میگذره این قضیه

خدایا به امید تو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

تصمیم شب (مسائل کاری)

راستش من یه ایده ای دارم

یه چند وقتی هست بالا پایینش کردم با یکی دو نفرم در موردش صحبت کردم

در موردش سرچ هم زدم و خودمم با اطلاعاتم حسابی بررسیش کردم تا ببینم میتونم ازش عیب در بیارم یا نه

ایده خیلی خوبه

در حال حاضر دارم با یه بنده خدایی صحبت میکنم که سرداره سپاه هست یا بوده

دقیق نمیدونم چون خودمم با واسطه توسط یکی از اساتید دانشگاه که خیلی منو قبول داره بهش وصل شدم

حالا این بنده خدا هم توی کار سرمایه گزاری روی ایده ههاست

اگه بشه ازش کمک بگیرم که خیلی خوب میشه

چون برای اجرای ایده ام یک نفر سئو کار حرفه ای برای حدقل دو ماه نیاز دارم

به علاوه دو نفر Front-End کار و یک نفر Back-End کار ترجیحا php

البته از اونجایی که توی سمت کاربر و سرور خودم در حد بالاتر از متوسط هستم پس یکی از این سه پست رو هم خودم میتونم به عهده بگیرم

در واقع سه نفر نیرو میخوام

تا ایده رو احتمالا توی 6 ماه پیاده سازی اولیه کنیم و نسخه بتا رو بدیم بیرون

قطعا باگ گیری و رفع اشکالات مربوط به UX و ... هم زمان میبره یه مقدار

فکر میکن مبعد از 1 سال بتونیم کسب درامد رو ازش شروع کنیم

البته ااااااااااگر همه چیز اونجور که من تو ذهنمه پیش بره که بر اساس  خوندن داستان استارت اپ ها معمولا بعیده ولی خوب بازم باید از یه جایی شروع کرد دیگه

ولی فکر میکنم تصمیم من نمیتونه این باشه چون اگر سردار حمایت نکنه به تنهایی نمیتونم کار رو انجام بدم

اگر هم بخوام ببرم مثلا اواتک و کمک بخوام اولا نمیدونم چجوری پیش میره و اصلا کمکی میکنن یا نه

دوما مدت زمانی که طول میکشه توی حالات دیگه چقدر میشه

اگه بخوام تنهایی حداقل یه بخش هاییش رو انجام بدم چی؟ اونجوری هم کلی زمان میبره و حداقل دو سال وقت میخوام که خوب خیلی زیاده اونم برای من با این سابقه ی کم کاری هام  و دغدغه های مختلف ازززززززززززز جمله خدمت ...

ولش کن بهش میگم اسمشو نبر

از جمله اسمشو نبر که کلی زمانم خوب میره توش

هرچند اگر بیافتم ارتش پیش دوسته همکار بابام میتونم توی مدت اسمشو نبر یه مقدار از کارها رو پیش ببرم

یه باطری اضافه برا لپ تاپ میخرم و کارها رو توی اونجا با برق خونمون انجام میدم توی تایم بیکاری

ولی خوب نمیدونم این رو میتونم به عنوان یه تصمیم  چهل روزه انتخاب کنم؟ اصلا کار درستیه؟

اخه با چهل رو به کجا میرسونمش؟ بعدش چی؟ از اون طرفاینکار رو نکنم چیکار کنم؟

خوب ایده های دیگه مثل وب تریک هم هست ولی خوب اونقدرها ناب نیست و به درامد رسیدنش هم طمان بیشتری حتی از این یکی ایده ام میبره

غیر از این دوتا چی هست؟ یه راهم اینه که برم سراغ یه کار عادی فقط محض اینکه در حد پول تو جیبی پول دربیارم لااقل تا تکلیف اسمشو نبر معلوم شه

ولی خوب خود اسمشو نبر نمیذاره یه کار عادی رو برم سراغش

اخه یهو میگن بیا فلان جا و فلان کار رو بکن و ...

ماشالا نظام مقدس انقدر به فکر زندگیه مردمه ها

عین این کشورای مزخرف و کافر و فلان فلان شده ی غربی نیست که

ولش کن حالا گور باباشون

موندم والا

میتونم یه کاری کنم

اصلا هیچکدوم از این ایده های مالی که چندسال دیگه سود میرسونه رو انجام ندم و به جاش بچسبم به یادگیری زبان انگولار که همین تازگیا حدود هفتاد تومن دادم به سایت لک لک تا برام از یودمی بخردش

میتونم بشینم ببینمش و توی انگولار کار درست شم

اینجوری هم موقع ساخت ایده ام انگولار به دردم میخوره هم اگر کار عادی توی یه شرکت بخوام برم به دردم میخوره و هم اگر حتی بخوام وب تریک رو پیاده کنم هم به دردم میخوره

ولی خوب به خودیه خود پول نداره که خوب باقی ایده هامم اکثرا یه چندسالی کار میخواستن تا به سود برسن

اقا تصویب شد

میشینم پای انگولار و به سر و سامون میرسونمش

خداروشکر امشب یه نتیجه ای رسیدم

مدت ها بود اینجوری مفصل فکرامو نریخته بودم بیرون

خدایا به امید خودت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

تصمیم شب (رشد شخصی)

خوب

بریم سراغ تصمیم که تو مطلب قبلی گفتم

ببین

توی این چهل روز میخوام یه سری کار روی شخصیت خودم بکنم

خیلی وقته که تصمیم دارم ناخن نخورم که کار خیلی خیلی راحتی هم هست ، نه لذتی داره نه سودی داره نه هیچی

همینجوری فقط گاهی اوقات ادمو شبیه اسکلا میکنه همین

راحش هم مشخصه

وقتی دستم رو میکنم تو دهنم که ناخن رو بکنم باید سریع تو هر مرحله ای دستم رو بیارم بیرون و مشغول کار دیگه بشم

یه مدت از همین وش استفاده کردم ناخنام بلندم شده بود تازه

یکی هم اینکه یه نموره کمال گرایی توی کارا خوبه

یعنی مثلا کاری رو که میخوام انجام بدم یه مقدار به بهتر شدنش اهمیت بدم و کار رو به نحو بهترین به پایان برسونم

یا حتی گاهی اوقات کارایی که همینجوری بیخیال میشم رو انجام بدم و بیخیال نشم

مثلا صبحا پتوم رو صاف کنم یا نذارم یه سری اشغالا همینجوری بمونه گوشه اتاق یا از این مدل کارای ساده که هم حس خوبی به ادم میده هم چهره ی محیط زندگی رو بهتر میکنه و اگر در مورد پروژه هم رعایت بشه ادم رو حرفه ای تر نشون میده

در ضمن هر روز شنا هم برم حالا اگه لازم شد دراز نشست هم بهش اضافه میکنم (شاید بخوام برم پلیس سایبری برای اینکه سربازی رو بپیچم و اونجا هم فک کنم تست بدنی هم میخوان)

اینا شد بخش مسائل شخصی

ولی خوب من چیزای دیگه مد نظرم بود از تصمیم

یعنی مسائل کاری و مالی بیشتر

خوب این بخشش مال پست بعدی باشه که پستام زیادی طولانی نشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

تجربیات در ساخت پروژه

پروژه مولتی مدیا ساختن من که تموم شد

ایشالا هرجا هم  اپلودش کنم اگه یادم باشه لینکش رو این دور و ورا هم میذارم که استفاده کنید

اما نکته مهم دیه اینه که تجربیات جالبی در این راستا به دست اوردم

ایشالا به همین زودیا سعی میکنم تجربیاتم رو هم منتقل کنم

احتمالا اضافه کنم به ادامه همین پست

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

تغییر رفتار

با این شرایطی که توی پست قبل توضیح دادم باید یه مقدار توی رفتارم تجدید نظر کنم

با خانمم حرف منطقی نزنم چون ادم منطقی نیست

با دوستم بعضی حرفا رو نزنم چون نمیتونه جواب بده ولی موافق هم نیست و این باعث میشه باهم بحث الکی میکنیم

با داداشمم باید مثل یه پدربزرگ رفتار  کنم

چون جنبه شوخی نداره و میخواد سوار ادم بشه از اون طرفم تنهاست نمیخوام ولش کنم و بی محلی کنم بهش

آره اینجوری خیلی بهتره

به امید خدا همین کارو میکنم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

یک تصمیم کوچولو

همیشه نوشتن بهم کمک کرده بهتر فکر کنم

مطلب قبلی رو که نوشتم بیشتر به این قضیه فکر کردم و یه تصمیم گرفتم

الان دوره اموزش اون کتابخونه جاوااسکریپت که گفتم خیلی خوبه رو میخوام شروع کنم و توی سایت دانشجو یار بفروشم

چیزی از دست نمیدم که

نهایتا میخوام دو سه روز وقت بذارم

حالا درامدی داشت که چه بهتر نداشتم حداقل تجربه کسب میشه

به هر حال اگر درامدی کسب نشه انجامش با عدم انجامش فرقی نکرده

البته به اینم فکر میکنم که اگر جاش کار بهتر انجام بدم چی

اینم از عواقب باچارگی هست که تو مطلب قبل گفتم

ولی میخوام انجامش بدم

به امید خدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما