حاصل زندگیم

خاطرت ، داستانها ، پیشنهادات ، نصیحت ها و ... کلا من حاصل زندگیم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تجربه» ثبت شده است

یک تجربه ی عحیییییییییییب

یه زمانی توی زندگیم یه اتفاق خیلی جالب افتاد

یه چیزهایی رو دیدم...

یه تجربیاتی رو داشتم که خیلیا فقط تو فیلما و کتابا در موردش شنیدن و دیدن

دیشب افتاده بود تو مخم ، تو رخت خواب

در مودرش مینویسم

خیلی عالی بودن

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

قسمت سوم

یه نکته مهمی که توی وجود هرکسی مهمه اینه کخ انصاف و منطق داشته باشه
من با ادمای بی انصاف و بی منطقی در ارتباط بودم
خودمم گاهی اوقات بی منطق عمل کردم
البته کلمه بی منطق و بی انصاف در اکثر اوقات کلمات اشتباهی هستن
چون انصاف و منطق توی مردم به صورت یه پارامتر صفر و یک نیست
بلکه صفر تا صده
یادم نمیاد هیچ آدمی با منطق یا انصافه صفر یا صد دیده باشم

توی همین تیکه متن من خودم وقتی یادم افتاد که باید بگم منطق صفر و صد نیست که نوبت به خودم رسید
همچین که اومدم به خودم بگم بی منطق. یا بی انصاف ، سریع یادم افتاد که نه این چ حرفیه این درست نیست بی انصافیه پس بیام و بگم که انصاف صفر تا صده
معمولا همینطوری میشه که ما وقتی منصف میشیم که پای خودمون بیاد وسط
اینکه بتونیم بدون اینکه پای خودمون وسط بیاد منصف و منطقی باشیم کار سختیه و یه هنره به تمام معناس

همه اینا رو گفتم که بگم میخوام توی این ماجرا منصفانه و منطقی حرف بزنم
البته کار سختیه و از خدا میخوام که کمکم کنه تا بتونم توی هدفم موفق بشم
این هم به خودم کمک میکنه هم به دیگرانی که میخونن
ولی از همه مهمتر اینکه باعث میشه من توی ذهنم قضاوت اشتباه نکنم
در مورد قضات باید یه مطلب بذارم
خیلی مسیله مهمیه

حالا بریم سر اصل مطلب
رابطه من و فریبا به یه روز و چند روز خلاصه نمیشه
ما از حدود راهنمایی به بعد با هم ارتباطمون نزدیک شد و از دوران دبیرستان اوج گرفت و توی دانشگاه هم که رنگ و بوی به خصوصی گرفت و عاقبتشم که گفتم چی شد

اما توی این رابطه طولانی اتفاقات زیادی افتاد
از جمله اینکه من کلا اهل کتابخونی نبودم
کتاب درسی میخوندم
گاهی هم از کتابخونه کتاب میگرفتم که کتابای علمی بود کن علاقه داشتم ولی کامل هم نمیخوندم

اما فریبا کتاب میخوند

البته اونم داستان خودش رو داشت وگرنه همچین خیلی اهل کتابخوندن نبود از اولش (تا اونجا که من یادم میاد)

تا اونجا که یادمه اولین بار گیر داد که فایل صوتی کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کولئو رو که با صدای محسن نامجو بود گوش بدم

منم قبل از خواب گوش میدادم و بعضی وقتا وسطش خوابم میبرد و خلاصه خیلی هم کامل و جامع گوش ندادم ولی واقعا خوشم اومد به جز اخرش که به نظرم مسخره بود

البته نه اولیش این نبود ، فک کنم این اولین رمان بود

آره

اولین کتابی که بهم داد آیین زندگی اثر دیل کارنگی بود که یه کتاب فوق العاده بود و کلا مسیر کریم رو عوض کرد

بعدشم کتاب هایی از باربارا دی انجلس و پاول مکنا و برایان تریسی و ...

کلا فاز موفقیت و قانون راز و پیشرفت و از این حرفا که عالی بودن و من رو واقعا متحول کردن

توی بحث مسائل دینی هم من همیشه سعی میکردم اون جواب شبهاتش رو بدم و با وجود اینکه اون یه دوره ی خیلی سیاه توی زندگیم و به خصوص توی مسائل دینی و اعتقادیم به وجود اورد ، ولی خودش و شبهاتش در کنار اینکه یه منطق پایه ای خیلی خوب داشت ، باعث شد من برم و تحقیق کنم و جوابش رو بدم

یکی از اصلیترین سوالاتش این بود که چرا توی قران اجازه داده شده مرد زن رو بزنه که من حدود یک سال طول کشید تا جوابش رو پیدا کنم

البته این وسط خودمم درگیر شدم و تقریبا مطمئن شدم اسلام یه دین خیلی بی منطق و بدیه ولی بعدا که جوابش رو پیدا کردم اعتقاداتم خیلی قوی تر شد

حالاا اگه یادم نره جوابش رو اینجا هم میذارم

خلاصه که اون من رو رشد هم داد

هرچند چندین سال زندگیم رو رسما نابود کرد ولی خوب توی این نابود شدنه هم یه بخشیش من مقصر بودم

حالا دقیق در مورد نحوه نابودی و میزان تقصیر ها هم مینوسم

فعلا تا همینجا کافیه

به امید خدا ادامه میدم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

پست ثابت

توی این وبلاگ میخوام تجربیاتم رو قرار بدم

خاطرات و تفکرات روزانه هم هست

کلا توش پر مطلب میشه که هم برای خودم مفیده هم برای کسی که بخواد حاصل زندگی یه ادم دیگه استفاده کنه

توش داستان زندگیم رو هم قرار میدم

و همینطور داستان های دیگه ای که مینویسم

یا شعرهایی که مینوسم رو


اگر کسی سوالی داشت بپرسه در خدمتش هستم

در ضمن توجه داشته باشید اسم های مختلف که اینجا به کار میره الکی هست

اسم اشخاص اسم مکانها و ...

نمیخوام یه عده ای بدونن اینجا من دارم مینویسم و یه سری رازهای زندگیم رو بفهمن



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما