حاصل زندگیم

خاطرت ، داستانها ، پیشنهادات ، نصیحت ها و ... کلا من حاصل زندگیم

۲۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

حضرت علی ع

کپی شده از وبلاگ خوبه اقای ادریس میرویسی

اول از همه عیدتون مبارک. :)

دوم از همه:

این نوشته رو چند ماه پیش خوندم، خودم خیلی دوستش داشتم، شاید شما هم دوستش داشته باشید: (این وبلاگ یکی از کشفیات ارزشمندِ اخیرم بود)

 

جمعه یکصد و چهل و ششم : دنیاسازی

آقا ؛ سلام …

یک وقت سخن از فلان عامی، فلان انسان ِ متوسط الحال و یا حتی فلان خاص و اندیشمند و آدم ِ ویژه است. آنگاه میتوان در تحلیل و تعمیق در رفتار وی به خود ساده گرفت. اما یک وقت مساله «علی» است. دیگر از جد اعلی مقام ؛ جناب ِ «علی» نمیتوان ساده گذشت …

یک وقت می گویند فلانی روزهایش به کشت خرما و حفر چاه سپری می شود، دلمان هزار راه میرود. مثال امروزی اش این است که بگویند فلانی اشتغال و اهتمام در کسب و کار داشته؛ ممکن است بگوییم «نیاز» ؛ ممکن است بگوییم «طمع» ؛ ممکن است بگوییم کشاورزی شغل آباء و اجدادی شان بوده و به سنت گذشتگان خود وفادار مانده ؛ ممکن است بگوییم خب این بنده خدا اگر کشاورزی نمی کرد چه کار دیگری داشت که بکند؟

اما جناب مولا علی را که نمی شود در این چند «ممکن» خلاصه نمود.

اینکه کسی نظیر ایشان ، روزهایش را نه در کنج مسجد، نه به زیر سایه نخل در سجاده ای دست باف، نه در خلوت و خفا به ذکر و ورد ؛ بلکه به «آبادانی دنیا» صرف شود مساله قابل تاملی است. او نه در سلک درویشان و مرتاضان از دنیا برده است و نه در سلک شیفتگان دنیا. که دنیا شیفته علی بود و در پایبند نمودن او ناکام. ایشان که به طمع کاخ و ثروت و فخر مکنت به چنین مشقتی تن نداده اند. پس چه دارد این «آبادانی دنیا» که می شود مشغولیت علی؟

حضرت آقاجان

مولای ِ جمعه های من

جمعه نویسی به یکصد و چهل و ششمین هفته رسید مقارن با بیستم شهریورماه یکهزار و سیصد و نود و چهار . روزهای گذشته در این فکرم که چقدر «علی ِ روز» در میان ما مهجور و ناشناخته است. ما هرچه شنیده‌ایم از «علی ِ شب» شنیده ایم. از نجوا و چاه … از کمیل و عمار … از غربت و کوله نان و رطب فقیران. صد البته این بُعد از زندگانی آقا دریای عمیقی است اما از «علی ِ روز» چه خبر؟ ایشان در میان جامعه و مردم به چه مشغول بوده اند. روزگار خود را چگونه می گذراندند.

حضرت بابا

این بنده نیازمند ترجمانی امروزی و کارآمد از «علی ِ روز» هستم. میخواهم بدانم ترجمهء امروزی شیوه زندگی «علی» چه می شود؟ می شود کارآفرین ؟ می شود آبادگر ؟ می شود شناخت و توسعه و انتفاع از فرصت ها ؟ می شود توسعه ثروت ؟

نمی دانم چه می شود اما میدانم سلوک به سبک علی، بدون ساختن دنیا نمی شود. در این سبک، کمال نه روزی طلبه متوقف در کتاب است که می پندارد در طواف میان درس این استاد و آن استاد و غفلت از کسب و معاش دنیا، تحفه زاهدانه ای از دنیا می چیند و نه روزی کاسب دنیاخواری که صلات و حیات و ممات خود را به «دخل» سپرده است. آفرین بر آقای ِ حافظ … عجب دقیق فرمودند

گفتم صنم پرست مشو ، با صمد نشین                   گفتا به راه عشق هم این و هم آن کنند

در مکتب تربیتی حضرت علی، باید دنیا را ساخت آنچنان که گویی تمامی ندارد. باید سفره ای گسترانید که روز به روز نانی اضافه شود و نان‌خوری اضافه. باید در بحر طویل دنیا شناگری کرد اما خیس نشد.

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق                غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

و این معنایی است که من مدتها از آن غفلت داشته ام. می پنداشتم شرط توفیق در سلوک آن است که کنجی دنج مهیا شود و شب و روز به خواندن و نوشتن و تسبیح و تقدیس سپری شود. حال میبینم بساط سلوک به این سادگی ها نیست. باید دنیا را ساخت … باید هم «علی ِ روز» و هم «علی ِ شب» را سرمشق قرار نهاد

آقاجان

عجب حظی دارد ، فرزند علی بودن … نه؟ پس به رسم پدر، دست افتاده بگیرید.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

باز هم 12ceo

بعد از مدت ها دوباره حسابم رو توی این سایت عالی شارژ کردم

خیلی خوشم میاد

خیلی مفیده

صبحا یه مقاله بخونم ازش و انرژی بگیرم

برنامه اندرویدش هم نصب کردم و اینجوری بین راه هم میتونم مقاله ها رو بخونم

خوبه مفیده کلا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز هفتم و هشتم و نهم

این سه روز که به هوای شرکت جدید و اینن نامه قرار بود انگولار تعطیل باشه

سعی کردم شنا رو تعطیل نکنم و فقط یه روز نرفتم

ناخن هم اوکی پیش میره

راستی عیدتون هم مبارک :-) @}---

چند روز دیگه ام تولده منه

از فردا خفن میافتم دنبال ادامه انگولار

یه چند جا دیدم توی تخفیفان میخوام برم

یکیش اینجاست

ظاهرا یکی از محصولات جدید بابک بختیاری هست

همون سانزده ایس پک

جالبیش اینه هنوز ایس پک رو نخوردم ولی دارم میرم محصول دومشه بخورم :-D

یه پولی رسیده دستم هم میخوام استفاده مفید بکنم هم یه مقدار ذخیره کنم تا زمان رفتن به سربازی دستم باشه

از اون طرف دارم یه جا هم نیمه وقت میرم اونم بگیرم دستم باشه خوبه

هنوووووووووووز درگیر اینیم که ایا میشه از این دوسال ذلت اجباری یه کم کمتر عمرمون رو حروم کنیم یا نه

این هفته هفته اخره

به امید خدا اگر خبری نشه قطعا تا اخر هفته اینده میرم برای گرفت دفترچه و احتمالا تا دی ماه اعزام میشم

البته قاعدتا باید ابان اعزام بشم منتهی انقدر سرباز زیادی دارن که هرکی درخواست میده معمولا یکی دو دوره باید وایسه

برا دوست من که اینجوری شد گفت سرباز انقدر زیادی اوردیم دیگه جا نداریم

اینجوریاس خلاصه

بگذریم

از امشب دوره ی امزوش عملی رانندگی هم شروع شد

فک میکدم چقد مسخره اس که یه عده استرس میگیرن

سر امتحانم یه عده میگفتن استرس داریم به نظر مسخره بود من عین خیالم نبود

ولی سر رانندگی عملی واااااااقعا یه جاهایی استرس گرفتم

بعد دیگه اینکه تولدمم نزدیکه هوطنور که گفتم

احتمالا با خانمم بریم اینجا

خودمم خوشم نمیاد با خانمم بریم جاهای تخفیف دار و اینا

یه حس بدی داره

ولی خوب چاره این نیست دیگه باید با احتیاط حرکت کنیم

خانمم خودش اوکیه میگه درک میکنم سنت بالا نیست و عادیه

و واقعیتشم اینه که من میخواستم بیست و هشت - نه سالگی ازدواج کنم که زندگیم اینجوری نباشه

ولی خوب حالا که پیش اومده دیگه باید این چیزا رو هم قبول کنیم دیگه

اینم جایگزین این چند روز که ننوشتم

ازبس خسته بودم نمیتونستم

عین اسب کار میکنم سر کار

برا اینکه حق الناس نیافته گردنم استرحت نمیکنم و خوب یه مقدار اذیت میشم

به امید خدا عادت میکنم

خدارو شکر این روزا خوبه حال و احوال

حال و احوالتون عالی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز ششم

امروز پیگیری کارای گذشته رو کردم و یه کارم بهم پیشنهاد شد که از شنبه باید برم

کارش یه مقدار مطالعه میخواد و یه مدت باید روش وقت بذارم

ولی خوب خوبیش اینه که نمیشه وقته و حدود چهارساعت در روز کار میخوان و پنجشنبه جمعه ها هم تعطیله

رو حساب ایین نامهکه افتادم و باید بخونم و این قضیه که باید با سامانه اشون تمرین کنم و این حرفا ، فعلا وقت نمیکنم برم سراغ ادامه انگولار

شاید از دوشنبه که مجدد امتحان ایین نامه رو دادم دوباره برم سراغش

ولی خوب بازم برنامه چهل روزه رو حفظ میکنم

حدس میزدم که وقتی برنامه بریزم یه سری اتفاقا بیافته که نتونم برنامه رو بهترین نحو پیش ببرم

ولی خوب بازم همه تلاشم رو میکنم

قبلا هم سابقه همچین اتفاقاتی رو داشتم

جالبیش اینه که اخرش هم راضیم

یعنی همین برنامه باعث میشه زندگیم معنا دار تر بشه و هرچند طبقبرنامه نمیتونم پیش برم ولی بازم جلو میبرم کار رو

امروز نشستم برنامه نیمه دوم سال رو هم بنویسم

دیدم به هیچ عنوان نمیتونم برنامه خاصی بریزم چونکه سربازی و کار به هیج عنوان مشخص نیست چی میشه

ولی خوب یه سری اصول رو چیدم که میخوام حتما رعایتش کنم و رعایتشون باعث میشه در هر حال موفق بشم

میگمشون حالا

به امید خدا

خداوشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز پنجم

شنا و انگولار همین چند دقیقه است که انجام شده

ناخن هم که کلیه و خوب دارم تلاشم رو پیش میبرم

حواسم نباشه بخورم سریع زبونمو گاز میگیرم البته نه وحشیانه

امشب شنا رو یهویی پشیرفت کردم

چون خیلی وقت بود ورزش نکرده بودم بدن خشک بود و کم میرفتم

امشب ولی هم خیلی بیشتر رفتم هم راحت بودم و فشار نمیومد

شک دارم شایدم کم به زمین نزدیک میشدم

ولی فک کنم

حالا ولش کن

امروز ایین نامه هم رفتم امتحان دادم و رد شدم :-D

خسته نباشم

دوشنبه باید دوباره برم

توی این چند روز بازم بخونم

فردا هم میرم برای پیگیری یه سری پروژه ی قدییییییییییییییمی پیش استادمون

مردک فلان فلان شده این همه وقت فاصله انداخته

خوب الان من یادم نمیاد اون کلاس ها و کد ها که نوشتم چی به چیه که

اه اه اه

بعضی وقتا نگاه میکنم میبینم ادمای دور و برم زیاد اینجورین

یه حتمال اینه که کلا ادمای اینجوری خیلین

یه احتمالام اینه که من خودمم همینجوریم برای همین دور و برم پر ادم این مدلیه

اینم بحثش مفصله

یه چند روزیم بود که در راستای اینکه میخواستم فکرام رو کنترل کنم ، گفتم سعی کنم سر نماز حواسمو بدم به نمازم و نذارم حواسم پرت شه

قبلا یه راهکاری خونده بودم که نوشته بود اقای وحید خراسانی گفته

این بود که جزو به جز نماز رو طولانی تر کنیم

مثلا سجده که میرم صلوات هم میگم یکی

یا توی ...

نه

بذاز این رو توی پست جدا میگم به امید خدا

بحث مفصله

خلاصه که روز خوبی بود

خداروشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز چهارم با تاخیر

دیثیروز با خانمم رفتم بیرون و اومدم یه استراحت کردم و رفتم کلاس ایین نامه

کلاس رو که اومدم خونه برای امتحان امروز خواستم بخونم که البته کم خوندم بیشتر فیلم و استراحت گذشت و واقعا هم خسته بودم

قبل از خواب شنا هم رفتم و ناخن هم که مراقبت کرده بودم

فقط این وسط به خاطر این بحثا یه دو روز انگولار عقب افتاد

که به امید خدا امروز (روز پپنجم) دوباره از سر میگیرمش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز سوم

امروز کم انگولار رو کار کردم

و فردا هم همینکارو باید بکنم چون خانمم از مسافرت اومده و باید برم باهاش بیرون و بعدم کلاس ایین نامه و بعدشم که پنجشبنه هم امتحان دارم باید هم امشب و هم وقت ازاد فردا و وقت ازاد پنجنشبه رو تا ساعت دو بذارم برای خوندن کتاب ایین نامه

که اگه خدا بخواد امتحانش رو یه ضرب قبول شم

بحث ناخن و شنا هم پیش بردم

خداروشکر

هرچند خیلیییییی وقت تلف کردم ولی بازم سر حرفام موندم

و برنامه چهل روزه ام رو درست پیش رفتم

سریال دیدنم زیاد بود ولی اونم خوب بود خندیدم

افکار تکرار شونده رو هم نوشتم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز دوم

امروز هم طبق وعده عمل کردم

هم ناخن ، هم شنا ، هم یک فصل از انگولار خوندم

هرچند سه ویدیو اخر در مورد لایف سیکل بود که یاد نگرفتم و هرچی هم سرچ زدم نتونستم کامل یاد بگیرم ولی به هر حال دیدم و تمرین کردم

احتمالا از این بحث لایف سیکل بگذرم چون خیلی هم مطلب حساسی نیست ظاهرا

لازم به ذکره که این فصل تا اونجا که من دیدم طولانی ترین فصل هم هست

البته از اون طرف من توی یه اموزش دیگه اینا رو قبلا یادگرفته بودم و اکثرا برام اشنا بود هرچند چون محیط متفاوت بود یه کم و این اپدیت جدید انگولار اومده یه کم مشکل ساز شد

میخواسم یه نگاهی هم به کتاب ایین نامه بندازم که پنج شنبه امتحان رو قبول شم ولی وقت نشد

فردا به امید خدا فصل سوم (اگه فصل یک که مقدمه بود رو حساب کنیم میشه فص سه البته) رو میخونم  و تمرین میکنم که کلا هم پروژه اس و قاعدتا وقت زیادی هم میگیره

جالبه دیشب پیش خودم گفتم امروز تا فصل شش پیش میرم ولی خوب مهمونی رفتیم و خودمم یه مقدار تنبلی کردم و از طرفی هم کدها نوشتنشون واقعا وقت میگرفت

به هر حال حرف اولم رو روش موندم و خوشحالم از این لحاظ

چندین بار تا حالا جملات شبیه این رو خوندم که کارها 3 برابر چیزی که فک میکنیم زمان میبرن و 2 برابر هم هزینه

برا من در مورد زمان تقریبا همین شد

امروز خوابمم میومد سر ظهر چون صبح ساعت هشت باید میرفتم کلاس راهنمایی رانندگی

میخواستم یه چرت بزنم یه مقدار هم فایل های صوتی اقای شعبانعلی رو گوش دادم که اونم مفید بود

روز خوبی بود شکر خدا

به جز اون بخش که نماز شبم رو دیر خوندم ولی خوب خداروشکر اونم قضا نشد

روز خوبی بود

ایشالا فردا بهتر هم میشه

پس فردا باید با خانمم هم بیرون برم و کلاسا هم که از ساعت پنج تا هشت ونیم شده

ایین نامه هم باید اماده شم

این چند وقت سرعت رو کم میکنم و نهایتا همین روزی یک فصل هم بخونم کافیه

ایشالا ایین نامه به دور دو و سه نکشه

خدایاشکرت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز اول

امروز یک فصل از حدود بیست و سه فصل اموزش انگولارم رو گرفتم و کارهای نصبش رو هم انجام دادم

نمیدونم وبلاگ بزنم و اموزش بدم یا نه؟

اخه میترسم کار زیادی بشه و از تصمیمم باز بمونم

پس فعلا سراغ وبلاگ نمیرم

امشب میشینم یه کم دیگه هم تمرین میکنم و فردا هم مردونه میشینم پاش شاید تونستم کامل یک فصل رو تموم کنم

میتونم به امید خدا ، خیلی نیست

هم میبینم هم تمرین میکنم هم نت برداری میکنم توی دفترم

یه دفتر خریدم توی جشنواره برج میلاد 14000 تومن

خیلی خوشگله عکس دکتر چمران هم روشه

توی اون هم هر روز فکرام رو مینویسم هم میخوام جزوه انگولار2 باشه برام

امروز یه بارم شنا رفتم و ناخن هم نخوردم

الان یه بار دیگه هم شنا میرم

به امید خدا چهل روز پایدارم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

تصمیم شب (مسائل کاری)

راستش من یه ایده ای دارم

یه چند وقتی هست بالا پایینش کردم با یکی دو نفرم در موردش صحبت کردم

در موردش سرچ هم زدم و خودمم با اطلاعاتم حسابی بررسیش کردم تا ببینم میتونم ازش عیب در بیارم یا نه

ایده خیلی خوبه

در حال حاضر دارم با یه بنده خدایی صحبت میکنم که سرداره سپاه هست یا بوده

دقیق نمیدونم چون خودمم با واسطه توسط یکی از اساتید دانشگاه که خیلی منو قبول داره بهش وصل شدم

حالا این بنده خدا هم توی کار سرمایه گزاری روی ایده ههاست

اگه بشه ازش کمک بگیرم که خیلی خوب میشه

چون برای اجرای ایده ام یک نفر سئو کار حرفه ای برای حدقل دو ماه نیاز دارم

به علاوه دو نفر Front-End کار و یک نفر Back-End کار ترجیحا php

البته از اونجایی که توی سمت کاربر و سرور خودم در حد بالاتر از متوسط هستم پس یکی از این سه پست رو هم خودم میتونم به عهده بگیرم

در واقع سه نفر نیرو میخوام

تا ایده رو احتمالا توی 6 ماه پیاده سازی اولیه کنیم و نسخه بتا رو بدیم بیرون

قطعا باگ گیری و رفع اشکالات مربوط به UX و ... هم زمان میبره یه مقدار

فکر میکن مبعد از 1 سال بتونیم کسب درامد رو ازش شروع کنیم

البته ااااااااااگر همه چیز اونجور که من تو ذهنمه پیش بره که بر اساس  خوندن داستان استارت اپ ها معمولا بعیده ولی خوب بازم باید از یه جایی شروع کرد دیگه

ولی فکر میکنم تصمیم من نمیتونه این باشه چون اگر سردار حمایت نکنه به تنهایی نمیتونم کار رو انجام بدم

اگر هم بخوام ببرم مثلا اواتک و کمک بخوام اولا نمیدونم چجوری پیش میره و اصلا کمکی میکنن یا نه

دوما مدت زمانی که طول میکشه توی حالات دیگه چقدر میشه

اگه بخوام تنهایی حداقل یه بخش هاییش رو انجام بدم چی؟ اونجوری هم کلی زمان میبره و حداقل دو سال وقت میخوام که خوب خیلی زیاده اونم برای من با این سابقه ی کم کاری هام  و دغدغه های مختلف ازززززززززززز جمله خدمت ...

ولش کن بهش میگم اسمشو نبر

از جمله اسمشو نبر که کلی زمانم خوب میره توش

هرچند اگر بیافتم ارتش پیش دوسته همکار بابام میتونم توی مدت اسمشو نبر یه مقدار از کارها رو پیش ببرم

یه باطری اضافه برا لپ تاپ میخرم و کارها رو توی اونجا با برق خونمون انجام میدم توی تایم بیکاری

ولی خوب نمیدونم این رو میتونم به عنوان یه تصمیم  چهل روزه انتخاب کنم؟ اصلا کار درستیه؟

اخه با چهل رو به کجا میرسونمش؟ بعدش چی؟ از اون طرفاینکار رو نکنم چیکار کنم؟

خوب ایده های دیگه مثل وب تریک هم هست ولی خوب اونقدرها ناب نیست و به درامد رسیدنش هم طمان بیشتری حتی از این یکی ایده ام میبره

غیر از این دوتا چی هست؟ یه راهم اینه که برم سراغ یه کار عادی فقط محض اینکه در حد پول تو جیبی پول دربیارم لااقل تا تکلیف اسمشو نبر معلوم شه

ولی خوب خود اسمشو نبر نمیذاره یه کار عادی رو برم سراغش

اخه یهو میگن بیا فلان جا و فلان کار رو بکن و ...

ماشالا نظام مقدس انقدر به فکر زندگیه مردمه ها

عین این کشورای مزخرف و کافر و فلان فلان شده ی غربی نیست که

ولش کن حالا گور باباشون

موندم والا

میتونم یه کاری کنم

اصلا هیچکدوم از این ایده های مالی که چندسال دیگه سود میرسونه رو انجام ندم و به جاش بچسبم به یادگیری زبان انگولار که همین تازگیا حدود هفتاد تومن دادم به سایت لک لک تا برام از یودمی بخردش

میتونم بشینم ببینمش و توی انگولار کار درست شم

اینجوری هم موقع ساخت ایده ام انگولار به دردم میخوره هم اگر کار عادی توی یه شرکت بخوام برم به دردم میخوره و هم اگر حتی بخوام وب تریک رو پیاده کنم هم به دردم میخوره

ولی خوب به خودیه خود پول نداره که خوب باقی ایده هامم اکثرا یه چندسالی کار میخواستن تا به سود برسن

اقا تصویب شد

میشینم پای انگولار و به سر و سامون میرسونمش

خداروشکر امشب یه نتیجه ای رسیدم

مدت ها بود اینجوری مفصل فکرامو نریخته بودم بیرون

خدایا به امید خودت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما