حاصل زندگیم

خاطرت ، داستانها ، پیشنهادات ، نصیحت ها و ... کلا من حاصل زندگیم

۱۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

چند خط حرف

زندگی میگذرد ، خوبیم ، امیدوارم خوب باشید

یک جمله به این شکل ، با این مضمون با این قد و هیکل ، با این کلمات و با همین حس میتونه اوضاع این روزها رو وصف کنه

خوبه ولی نه مثل اکثر روزهای سال

خلاصه

من قبلا هم گفتم معتقدم ادمی که فقط از یک نفر یا گروه حمایت ، یا انتقاد میکنه ادم ازادی نیست

هر گروه و فرد و ککلا چیزی توی دنیا جنبه خوب و بد داره

امروز هم همون سپاهی که به دفعات از حملاتش به مردم با باتوم و کارای کثیف دیگه اش گفتیم ، یک حرکت در راستای حمایت از مردم کرد

مطمئنا هیچ کدوم از کارهاش فراموش نخواهد شد

هم خوب ها هم بد ها

دلم میخواد برم و توی سایتم فعالیت کنم بیشتر

یعنی اونجا پست بذارم به جای اینجا و ادرسش هم بدم تا دوستانی که میخوان بیان اونجا کامنت بدن

ولی خوب اونجا آزادی کمتره دیگه

باید حرفه ای رفتار کنم

نمیشه راحت بود خیلی

قراره به ازای هر یک ماه جبهه پدر ، یک ماه کسری بدن

اینجوری باشه خیلی خوب میشه

اذن فرمانده کل قوا مونده

ببینیم خیرش به ما میرسه یا نه

الان بعد از دوروز که به حساب نخوابیده بودم یه چهار پنج ساعتی خوابیدم

احساس میکنم مغزم داره ازم تشکر میکنه

خیلی حس بهتری دارم

یاعلی که اخر پستام میگم حس خوبی داره

همیشه هم خسیسیم میاد ازش استفاده کنم

وقتی کامنت هام ارش خاصی رو منتقل نمیکنن دلم نمیخواد ازش استفاده کنم

بعد ماه رمضان کللللللللللللللللللللللی برنامه های خاص پیش روم دارم

پیشاپیش هم برای جاهایی که میخوام برم اموزش بدم اقدام کردم ، هم برنامه برای تولید محتوای سایت ریختم (که الانم داره انجام میشه) و هم کلی داستان دیگه

انقد زیادن که از فکر بهشون بعضی وقتا خوابم نمیبره

اگه به هم بپیچن ، اگر با هم چور نشن ساعتاشون بد میشه یه وقت

حالا اتفاق عجیبی هم نمیافته ولی خوب بهتره که نشه

امیدوارم که نشه

خدایا به امید تو

برای بار دوم توی زندگیمه که دلم میخواد که بتونم از یه چیزی ناامید شم

یعنی ناامیدی به نظرم همیشه بد نیست

ناامید شدن و به عبارت دیگه بیخیال شدن میتونه گاهی کمک کنه

امیدوارم بتونم از خیلی ادمای دور و برم ناامید بشم

اینکه همه اش دلم میخواد اونها هم برای حرف هاشون سند و مدرک و منطق داشته باشن ، ولی گاهی ندارن ، اذیتم میکنه

فکرمو به هم میریزه

نمیفهمم چجوری زندگی میکنن

نمیخوام بحثش و باز کنم ولش کن

این پست اررزش یاعلی رو داشت؟

یه کم از نظر انرژی و فاز با پست های دیگه ام متفاوت بود ولی خوب بازم...

یاعلی

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
نیما

Be Special

امروز یهو به فکرم زد که آخرش چی میشه؟

خیلی هم آخرش منظورم نیست

به آخره آخرش فکر کنم دیوونه میشم فک کنم

آخره آخره آخرش رو نمیگم

منظورم از آخرش وقتیه که مثلا بشینم زندگی نامه ام رو بخونم

حالا خودم نوشته باشم یا انقدر مهم شده باشم که کس دیگه نوشته باشدش

محض اطلاع بگم که استیو جابز خودش زنده بود که زندگی نامه اش رو شروع کردن به نوشتن و تا اونجا که من میدونم به سفارش خودشم بود

به هر حال

تا اونجا که یادمه حدود 12 - 13 سالم بود که برای اولین بار تصور کردم که ممکنه آخرش بد باشه

همیشه اخرش خوب بود

اون موقع ها بود که توی ماشین هم بودیم ، داشتیم میرفتیم خونه عمه ام (یا برمیگشتیم) 

جاشو دقیقا یادمه

یه ماشین از کنارمون رد شد و من تصورم رفت اون مست که اگه مثلا من توی اون ماشین بدجوری سگ مست باشم یا معتاد وحشتناک چی؟

یعنی مثلا 20 و خورده ای الم شده باشه و معتاد باشم

خوب من دختر عمه ام معتاد بود (که شکر خدا الان ترک کرده) شاید برای همین این فکرا به سرم زد

برای من توی اون زمان اعتیاد اخرش بود و تصوری از زندگی بعدش نداشتم برای همین معتاد شدن = آخر افتضاح

نمیفهمیدم چرا باید معتاد بشم

نمیفهمیدم چطور ممکنه اخرش بد باشه

راستش رو بخواید ، امروز هم نمیفهمم

نمیفهمم چطور ممکنه که اخرش بد بشه

یه زمانی که در مورد قانون جذب و ... مطالعه زیادی داشتم یه بحثی توش برام قابل درک نبود اونم اینکه هی میگفتن فقط خوبی رو ببین

ولی من میگفتم اخه بدی ها رو هم باید بررسی کرد

بعدا فهمیدم اگه به بدی ها فکر نکنی یه بحثی به اسم "چاله ذهنی" یا همچین چیزی پیش میاد که خیلی هم بده

باید به بدی ها هم فکر کرد ، ولی کم

یه کم فکر کن و براش راه حل پیدا کن و با خیال راحت بذارش کنار

حتی بنویسش رو بذارش کنار که راحت تر از ذهنت بره بیرون

خلاصه که گفتم در جریان باشید چرا به آخر بد هم فکر میکنم

ولی هیچوقت اخر بد رو نتونستم تصور کنم

یعنی در هر حالتی میشه یه چیز خوب ازش کشید بیرون

میشه درستش کرد

ایمدورام هیچوقت کارم به اونجاهاش نکشه ولی خلاصه ادم اماده باشه بهتره

این روزا هنوز هم تصور میکنم

آخرش رو تصور میکنم ولی خوب تصور آخر بد ، سخت تر از قبل شده

توی زندگیم خاص بودن رو بیشتر از همه تصور کردم

همیشه همینطور بوده

یه چیزی مثل مسیح ، موعود ، منجی ، دست راست امام زمان(این اسم یکی از وبلاگام بود)

خلاصه که نمیدونم آخرش چی میشه

ولی اینو میدونم اگر خدا بخواد و اتفاق عجیب و غریبی نیافته میشه یه اخر خوب داشت

بدون آخر خوب ، این زندکگی چه معنایی داره؟

همینجوری بیاییم و بریم؟

فقط توی زندگی چند نفر تاثیر بذاریم؟

بخندیم و گریه کنیم؟

مسخره اس به نظرم

محض اطلاع

happyending هم که اسم وبلاگمه یعنی پایان شاد

منظورم از end توی اسم وبلاگم هم ، همین "آخری" بود که توی این پست گفتم

با ارزوی یک Happy Ending برای همه

یاعلی

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نیما

نوشتم و پاک کردم و باز...

نوشتم و پاک کردم و باز نوشتم و پاک کردم و باز نوشتم و پاک کردم و باز و...

حال جالبی ندارم امروز

تاثیر این شبهاست 

تاثیر بیخوابی عجیب این چند روزه که کلا توی این هفته کم خوابی گرفتم انگار

تاثیر شدید شدن کارها به خاطر همکاری هست

با یه بنده خدایی همکار شدم و کارم سر این قضیه یه جورایی جدید شده

تاحالا شراکتی با کسی کار نکرده بودم

حداقل به این شکل

و الان خوب برام جدیده و قوانین و داستان های خودش رو داره

سربازی هم سخت تر از قبل شده

من که کمخوابی گرفتم و خونه نمیخوابم هیچ ، دو دقیقه هم که توی پادگان خوابم میگیره هم دیگه نمیشه خوابید چون سرهنگ دستور داده

کارم نداریم میشینیم دیوارو میبینیم

باید بشینم و روی برگه بنویسم

این کیبورد مسخره کاری که باید بکنه رو نمیکنه انگار

اونقدری که باید خالی بشم نمیشم

تحت فشارم

احساس میکنم دارم له میشم

سعی میکنم مثبت باشم چون توی راه خوبی هستم و این حس له شدن مثلا از سر مریضی یا چمیدونم قرض و این حرفا نیست که

ولی خوب بازم له شدنه

راضیم خداروشکر ، واقعا خوبه که توی راه پیشرفتم

ولی خوب امروز خسته شدم

یه جورایی کم آودم

این به معنی نارضایتی از کلیت ضوع موجود نیست

یه خستگی موقته

امیدوارم زودتر حل شه

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
نیما

WHAT THEEEEEEEE HELLLL

مسخره اس واقعا

دیگه واقعا مسخره اس انصافا

چه وضعیتیه اخه

یه عده چقد میتونن...

من با خودم فکر میکردم اینایی که میگم سربازی حال میده زندگی ندارن؟چطوری ممکنه اخه؟

بعد فهمیدم نه بابا ، قضیه بیخ دار تر از این حرفاست

اینو ببینید:

خواهش میکنم به زمان ویدیو توجه کنید!!!!!!

این یک ساعت نیستا

یک روزههههههههههههههههههههه

یک روز ویدیو ضبط کرده طرف

الان سیزده ساعت از شروعش گذشته

میدونید این یک روز چیکار میکنه؟

از اینا که تو دستشه رو میچرخونه

همیییییییییین

د لامصب همیییییییییییییین

یه بطری ابم داره هر از چندگاهی یه کم اب میخوره

کم اب اورده که دستشوییش نگیره

وسطاش یه کم چشماشو میبنده که استراحتم کرده باشه

البته بگم ایشون کارش اصلا بیهوده نیست و خیلی ارزشمنده چون برای خیریه اس

یوتیوب راههای کسب درامد از طریق تبلیغات داره که ایشون ظاهرا با این نیت این ویدیو خفن عذاب اور رو ضبط کرده

اینم از اخرای کار

بعد از یک روز از گذشت ویدیو و تقریبا یک دقیقه تا پایان

خیلی ها

انصافا دمش گرم

این دوستمون شدیدا نیاز به یه مسئول ایرانی ترجیحا دیکتاتور منش و روحانی که در بالاترین درجه قرار بگیره ، داره تا قشنگ یه برنامه دوساله براش بجینه همینجوری بشینه از اینا بچرخونه حال کنه

اینا نیست از این مسئولین ندارن ، خودشون دست به عمل میشن

ماها داریم دیگه اگه  نخوایم دیوونگی کنیم هم برامون برنامه دیوونه وار میچینن

حالا فرقش اینه این بنده خدا حداقل یه نیت خیریه داره و بازم خیرش به یه عده میرسه

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
نیما

ترقه بازی

یه جا نوشته بود بعضیا برگشتن به انفجار و چندین کشته داده شده میگن ترقه بازی

لابد اسید پاشی های دیروزم نوشابه بازی بود

لابد ماجرای کهریزکم دکتر بازی بود

عجب

قبلا هم گفتم قطعا یه حفره امنیتی در برابر این همه سال حفظ امنیت بی نظیر دلیلی برای زیر سوال بردن سیستم عالی امنیتی ایران نیست(حالا به هر قیمتی که عالی شده رو الان کار ندارم)

ولی دلیل نداره ادم هرچی دلش میخواد رو کوچیک کنه دیگه

اون یه حمله بود و کشته داد و خیلی بد بود

ولی هیچ ایرادی به سیستم امنیتی به خاطر مسئله دیروز وارد نیست

فرشته که اون پشت نشسته

بلاخره باید امنیت این مملکت تامین بششه

چه اینا باشن چه کسای دیگه

توی این قضیه امنیت هم که خوب عمل کردن

ولی بازم دلیل نداره واقعیت ها رو جور دیگه نشون بودیم

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
نیما

ایران روی قبلم نوشته ، اسمتو اینجا بهشته

ایران روی قبلم نوشته

اسمتو ، اینجا بهشته

پره پهلوونه و مرد و فرشته

حالا جالبیش اینه که نه من از تتلو خوشم میاد ، و نه قاعدتا تتلو از من :-|

نه یه چیز دیگه میخواستم بگم

نه از تتلو خوشم میاد نه به نظرم اینجا بهشته

و حتی یه بحث ...

نه اینجا جاش نیست به موقعش میگم

ولی توی این شرایط این اهنگه رو گوش کنید خوبه

رپش یه نمه مسخره اس

ولی باقی قسمت های غیر رپش خوبه

گوش کنید

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

کرم خودشو ریخت

من قبلا هم یه پست با اسم نقد مودبانه نوشته بودم که توش از خوبی های جمهوری اسلامی گفتم

یکی از چیزهای خوبی که این سیستم داره امنیتش هست

البته امنیتش با قیمت خون های بیگناه ریخته شده و حق های مسلم گرفته شده و ... تامین شده ولی خوب...

بازم امن هست

به قول اقای رئیسی حلال نیست امینتش

ولی امنه

خیلی وقت بود داعش داشت زور میزد

قدرتشم کم نیست

بلاخره تونست

به نظرم حتی منی که خیلیا تفکراتم رو میدنن ، به خودم واجب میدونم توی این شرایط با "قبول واقعیت وضع موجود" از سیستمی که در حال مقابله با تروریست ها هست دفاع کنم

حالا اگه فردا اسرائیل هم بیاد با اینا مقابله کنه ، باز هم توی این یه مورد خاص ازش دفاع میکنم

میخوام بگم اشتباه برداشت نشه

مثل یه پهلوانی که صد دست رو برده حالا یه بارم خاکش کردن ، سیستم امینتی ایرانم صد بار موفق شد یه بارم شکست خورد

جا داره که ادم بلند شه و براشون دست بزنه

در این "عملیات به خصوص" ، موفق باش

یاعلی

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
نیما

دعوت از بیانی ها برای یک نبرد تمام عیار

قبلا سابقه پینت بال رو داشتم و به شدت هم حال کردم

ولی همیشه توش کمبود هم احساس میکردم

نه نارنجکی نه بمبی نه چیزی

چه وضعیته اخه

اما یه چیز باحال تو نت برگ دیدم

یه بازی بین پینت بال و لیزرتگ ، نارنجک و بمب و ... هم داره

نصف قیمت گذاشته ، قرار گذاشتیم با دوستم و داداشم بعد از ماه رمضان بریم

البته بلیطش رو الان میگیریم

خواستم به تمام بیانی ها اعلام کنم که اگر پایه اومدن هستن بیلیط بگیرن و به منم یه ندا بدن که در جریان باشم چون نهایت تعداد ده نفر هست

خانمها هم اگر دوست داشتن میتونن شرکت کنن

لینک نت برگش

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
نیما

واسه خودش اذون میخونه

خونه قبلی که بودیم تقریبا تمام همسایه ها رو میشناختم

از خونه تا سر کوچه چپ و راست سلام سلام سلام سلام

اینجا نه ، با اینکه حدود 5 سال از اینجا اومدن میگذره

به خصوص الانی که همسایه پایینی هم عوض شده دیگه به سختی توی کل کوچه کسی رو میشناسم

جالبیش اینه که همکلاسی دوران دبیرستانم توی کوچه خودمون هست و ازدواج کرده و بچه هم داره

فقط یه بار دیدمش و حرف زدیم و تمام

نفهمیدم اصلا کجای کوچه هست خونه اشون

یکی دیگه هم هم مدرسه ای دوران راهنماییم هست که گاهی میبینمش و سلام و تمام

حالا چی شد اینا زد به سرم

الان سحری رو خوردم و وضو گرفتم و نشستم پای سیستم دیدم جدای از صدای اذان مسجد ، یه صدای اذان دیگه هم میاد

یاد افتاد سال پیشم همینطور بود

یکی از همسایه ها هست برای خودش میاد توی حیاط با صدای  بلند اذان میگه

نمیدونم ولی یه جوریه که ازش خوشم میاد

ندیدمش ولی یه حس خوبی بهش دارم

امیدوارم همونی نباشه که 22 بهمن بلند بلند الله اکبر میگفت

از اون خوشم نمیومد :-D

دوستان توی پست قبلی خواهش کرده بودم بیایید برای هم دعا کنیم

من براتون دعا میکنم شما هم منو فراموش نکنید

جای خالی دعاهاتون توی زندگیم مشهوده

درگیر کار هستم توی یه شرایط نامناسب که هزار بار گفتم

خلاصه که توی دعاهاتون یه یادی بکنید توی عروسیاتون جبران میکنم :-D

ایام به کام

یاعلی

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
نیما

اولیش رفت

اولین روز ماه رمضان گذشت

واقعا هم راحت بود

جدی میگما

فکر میکردم خیلی سخت باشه ولی نبود

اخه حالت معمول که میرم پادگان و میام قشنگ به اندازه یه دونه از این اب معدنی بزرگا ، آب میخورم

ولی امروز احساس تشنگی نکردم اصلا

اتفاقا توی اتفاق هم این کولر گازی سطحش پایینه منم یه کم که تشنم مییشد صورتمو میگرفتم دمش کلا تشنگی رفع میشد:-D

لامصب تشنگی رو رع میکنه انگار

گشنگی هم که اصلا هیچوقت دغدغه من نیست

گشنگی تحملش راحته کلا

ماه رمضانتون پربرکت

بیایید برای هم دعا کنیم

التماس دعا

یا علی

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما