بیچارگی یه چیزیه که باهاش اشناییم

اینکه ادم هیچ راه و چاره ای نداشته باشه توی یه زمینه ای میشه بیچارگی(فرهنگ لغت نیما :-D )

حالا باچارگی چیه؟ سواله واقعا؟ خجالت بکشید

باچارگی برعکسشه

مطالب و جملات مختلفی خوندم که میگه داشتن یک ایده و تمرکز روی همون یه دونه راه بهتریه برای رسیدن به موفقیت تا اینکه هزارتا ایده داشته باشی

چون هزارتا ایده داشتن ادم رو وسوسه میکنه که هی از این شاخه به اون شاخه بپریم

از طرف دیگه وقتی توی یکی از ایده ها به بن بست بخوریم سریع میریم روی یه ایده دیگه ، به جای اینکه پافشاری کنیم و پشتکار به خرج بدیم تا مشکله حل بشه

درحالی که همین حل مشکلات هست که ادم رو رشد میده و کار مارو متامیز از بقیه میکنه

حالا چی مخوام بگم؟ میخوام بگم که من ادم باچاره ای هستم

یعنی کلی ایده دارم و سواد هم دارم و وقت هم دارم و ...

اگر هرکدوم از ایده ها رو از دو سه سال پیش شروع کرده بودم الان یه سری مشکلاتی که دارمو نداشتم (البته اگرم یه سری کارایی که د وسه سال پیش کردم ، نمیکردم ، الان مشکلات بیشتری داشتم احتمالا)

ولی خوب گذشته دیگه گذشته

الان چیکار کنم تا سه سال دیگه راضی باشم؟

الان یکی از فکرایی که دارم اینه که یه وبلاگ بزنم و انگولار2 یا سئو یا یک کتابخونه عالی جاوااسکریپت که پیداش کردم رو همونطور که یاد میگیرم یاد بدم و بعدا هم وبسایت تخصصی اموزشش رو بزنم اول به فارسی و بعد به انگلیسی

یه ایده ام اینه که سایت استک اورفلو رو ترجمه کنم و با رعایت کپی رایت مطالبش رو بذارم و یه سایت عالی و پر سود میشه

یه ایده اینه که بشینم روی ساخت پوسته و فروشش توی تم فارست کار کنم که البته تکنیک های مورد نیازش رو بلدم

یه ایده اینه که ...

راستش یه دفتر ایده دارم

ولی در حال  حاضر همون خط اول برام مهمه و تو فکر عملی کردنشم بیشتر

یعنی ایده وبلاگ یا وبسایت انگولار2 یا  سئو یا کتابخونه سجاوااسکریپت

و البته ایده استک اور فلو

موندم واقعا

باید بیشتر فکر کنم

ایشالا که تصمیم خوبی بگیرم