حاصل زندگیم

خاطرت ، داستانها ، پیشنهادات ، نصیحت ها و ... کلا من حاصل زندگیم

یواااااااااش یوااااااش یواااش تر

یه کم برنامه رو شل کنم ببینم چی میشه

همیشه برای پیشرفت یه چیزی به حال حاضر کارهام اضافه کردم

اینبار کم کردم

سربازیم ظاهرا افتاده اسفند ماه

حالا اگه انقدر که سرباز زیاد دارن نندازن عقب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

چگونه با مادرتان اشنا شدم؟

سریال How I Meet Your Mother داستان یک مردی هست به اسم تد موزبی که داره داستان اشناییش با زنش رو برای دوتا بچه اش تعریف میکنه

سریال علاوه بر اینکه خنده داره یه نکته دیکه هم داره

اونم اینه که داستانش خیلی قویه

بعد توی سریال یه اسم هایی برده میشه یا به یه چیزاییی اشاره میشه

مثلا بارنی شخصیت عوضیه فیلم که شدیدا دخترباز هست یه کتابی داره به اسم Paly Book ویه کتاب دیکه به اسم Bro Code که در رابطه با اموزش دختر بازی هاش و نحوه مخ زنی و داشت روابط یک شبه است

بعد من یه سرچی زدم نسخه های واقعشیون رو توی امازون برای فروش پیدا کردم

یا مثلا اهنگ هایی که توی فیلم بهشون اشاره ای میشه رو پیدا کردم

یکیش این بود :

https://www.youtube.com/watch?v=cFJu4HdFsHw

اهنگی که مارشال داشت توی نوجوننیش گوش میکرد و یه تیکه اش میگفت " بوم بوم داون"

یا سایت هایی که توی فیلم بهشون اشاره میشه واقعا موجود هستن

مثل این سایت که رزومه ی بارنی هست

http://barneysvideoresume.com/

خلاصه که خوره ی این سریال شدم

هرچند هنوزم که هنوزه به نظرم Friends بهترینه ولی خوب

اینم خیلی خوب بود

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

کنسل

دیدین؟

البته هدف از مکتوب عمل کردن هام و کلا هدف از وبلاگ نویسیم اینه که خودم بتونم خودم ور از بیرون ببینم

بیش از پیش البته

پس با این حساب باید بگم : "دیدم؟!!!"

اِنی وی

برنامه چهل روزه ام نشد که بشه

نمیدونم بیشتر تقصیر تقدیر بود که کار پیش اومد و کلاس های علمی رانندگی و ...

یا خودم که حاصر نشدم از تفریحم بزنم برای پیش بردن برنامه

ولی خوب اخه نمیشه که انقدر کار...

شایدم میشه

شاید اصلا فرق من و افراد موفق همینه

شایدم نه

کلا که فکر کردن اینجوری به درد نمیخوره ، ولش کن

خلاصه که انجام نشد

دیشب رفتم رویداد "همفکر"

بسیار زیبا بسیار دوستانه بسیار مفید بسیار انگیزه بخش و بسیار از این بسیار ها

با یه دوستی اشنا شدم

با یه تفکرات جدیدی اشنا شدم و کلا لذت بردم

سعیمو میکنم بازم برم

شماها هم بیایید اگر دوست داشتید

خوش گذشت ، خداروشکر

امروزم رفتیم بیرون با خانمم و کلاس رانندگی هم رفتم

اونم خوش گذشت خداروشکر

خسته ام هااااااااا ولی بازم میچسبه

براتون روزهای پر از خوشگذرونی ارزو میکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

... به جز ...

کلا همه ی چیزا یه دونه "به جز" دارن یا یه دونه "اما" یا ...

همیشه نظر به این بوده که خدا خودش این اما و به جز و ... هست

یعنی میگیم فلانی از همه قوی تره به جز خدا

هیچکس از پس اینکار بر نمیاد به جز خدا

و...

حالا بگذریم

اگر خدا رو فاکتور بگیریم بازم در مواقع خیلی زیادی این اما و به جز باقی میمونه

نمونه اش توی سلامتی

سلامتی همیشه خوبه

بجز وقتی که برگه معاویه اولیه مشمولان رو میگیری دستت و همه گزینه ها سالمتیت رو نشون میده

خدا خودش میدونه که همیشه به خاطر این لطفش شکر کردم ، "به جز" این یه بار

پی نوشت

البته نمیگم ای کاش مریض بودما

صرفا شکر نمیکنم

یا کمتر میکنم یا یه چند روز که ضررشم برای خودمه کس دیگه سود و زیانی از شکر کردنای من نمیبرد

ادم سالم باشه ، به خاطر خریت های یه مشت حروم زاده دو سال عمرش رو حروم کنه

سلامتی مهمتر از تصمیمات اسگلانه ی یه مشت کج و کوله است که انقدر مال حروم خوردن که دارن خفه میشن

بعضی از فرمانده های سپاه رو نگاه میکنی ، میبینی میشه ازشون به عنوان توپ استفاده کرد

حدیثی میخوندم منتصب به حضرت علی که توی این مایه ها بود " از نشانه های مومن اینه که شکمش به کمرش چسبیده"

این مردان مومن خدا ، این سربازان اشکار و نهان امام زمان تمثیل حقیقی و زنده از یک مومن به تمام معنا هستن واقعا

حالا جرات داره جلو یه عده از بسیجیا بگو

میگن این انقدر غم مردم رو خورده گرد شده

این رو هم اضافه کنم که هرکی چاق بود دلیل بر ادم بدی بودنش نمیشه حتییییییی اگر توی سپاه مفت خوران اسلامی باشه

شاید بدبخ مریضی داره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

دهم یازدهم و دوازدهم

متاسافانه تقریبا هیچ کار خاصی نکردم

کار و اموزشگاه رانندگی کنار هم خیلی داستان شده

خسته ام میکنه

انگولارم که خیلی سخته و خوبیش هم توی همینه

به خاطر سختیش کس زیادی نمیره سراغش

کلاس اموزشی فارسی هم ندیدم داشته باشه

برای همین اگر یاد بگیرمش به دردم میخوره

اشکال نداره

وقتی گفتم چهل روزه تمومش میکنم فک نمیکردم قراره این کار و بحث کلاس پیش بیاد

کلاس راهنمایی رانندگی هم یه جورایی اجبار شدگفتن برای اینکه بتونی بیایی توی نیرو انتظامی و 5 ساله کار کنی لازمه

اگر قبولم میکردن باید پنجسال کاری خیلی دوست ندارم رو انجام میدادم ولی بیگاری ازم نمیکشیدن و نیاز نبودم سربازی برم

ولی خوب طاقچه بالا گذاشتن و نگرفتن

نمیخوام بهش فک کنم ، خلاصه اینکه برنامه سر این شده درست پیش نمیره

شایدم توجیه

نمیدونم ! در صورتی توجیه هست که بگیم من نباید استراحت کنم

شایدم کسی که میخواد سریعتر پیشرفت کنه نبایدم استراحت انچنیانی داشته باشه ، خیلی حرف منطقی به نظر میاد

به هر حال اوضاع این مدلیه

ایشالا که تا اخر چهل روز به یه جاییی میرسونمش

به امید خدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

حضرت علی ع

کپی شده از وبلاگ خوبه اقای ادریس میرویسی

اول از همه عیدتون مبارک. :)

دوم از همه:

این نوشته رو چند ماه پیش خوندم، خودم خیلی دوستش داشتم، شاید شما هم دوستش داشته باشید: (این وبلاگ یکی از کشفیات ارزشمندِ اخیرم بود)

 

جمعه یکصد و چهل و ششم : دنیاسازی

آقا ؛ سلام …

یک وقت سخن از فلان عامی، فلان انسان ِ متوسط الحال و یا حتی فلان خاص و اندیشمند و آدم ِ ویژه است. آنگاه میتوان در تحلیل و تعمیق در رفتار وی به خود ساده گرفت. اما یک وقت مساله «علی» است. دیگر از جد اعلی مقام ؛ جناب ِ «علی» نمیتوان ساده گذشت …

یک وقت می گویند فلانی روزهایش به کشت خرما و حفر چاه سپری می شود، دلمان هزار راه میرود. مثال امروزی اش این است که بگویند فلانی اشتغال و اهتمام در کسب و کار داشته؛ ممکن است بگوییم «نیاز» ؛ ممکن است بگوییم «طمع» ؛ ممکن است بگوییم کشاورزی شغل آباء و اجدادی شان بوده و به سنت گذشتگان خود وفادار مانده ؛ ممکن است بگوییم خب این بنده خدا اگر کشاورزی نمی کرد چه کار دیگری داشت که بکند؟

اما جناب مولا علی را که نمی شود در این چند «ممکن» خلاصه نمود.

اینکه کسی نظیر ایشان ، روزهایش را نه در کنج مسجد، نه به زیر سایه نخل در سجاده ای دست باف، نه در خلوت و خفا به ذکر و ورد ؛ بلکه به «آبادانی دنیا» صرف شود مساله قابل تاملی است. او نه در سلک درویشان و مرتاضان از دنیا برده است و نه در سلک شیفتگان دنیا. که دنیا شیفته علی بود و در پایبند نمودن او ناکام. ایشان که به طمع کاخ و ثروت و فخر مکنت به چنین مشقتی تن نداده اند. پس چه دارد این «آبادانی دنیا» که می شود مشغولیت علی؟

حضرت آقاجان

مولای ِ جمعه های من

جمعه نویسی به یکصد و چهل و ششمین هفته رسید مقارن با بیستم شهریورماه یکهزار و سیصد و نود و چهار . روزهای گذشته در این فکرم که چقدر «علی ِ روز» در میان ما مهجور و ناشناخته است. ما هرچه شنیده‌ایم از «علی ِ شب» شنیده ایم. از نجوا و چاه … از کمیل و عمار … از غربت و کوله نان و رطب فقیران. صد البته این بُعد از زندگانی آقا دریای عمیقی است اما از «علی ِ روز» چه خبر؟ ایشان در میان جامعه و مردم به چه مشغول بوده اند. روزگار خود را چگونه می گذراندند.

حضرت بابا

این بنده نیازمند ترجمانی امروزی و کارآمد از «علی ِ روز» هستم. میخواهم بدانم ترجمهء امروزی شیوه زندگی «علی» چه می شود؟ می شود کارآفرین ؟ می شود آبادگر ؟ می شود شناخت و توسعه و انتفاع از فرصت ها ؟ می شود توسعه ثروت ؟

نمی دانم چه می شود اما میدانم سلوک به سبک علی، بدون ساختن دنیا نمی شود. در این سبک، کمال نه روزی طلبه متوقف در کتاب است که می پندارد در طواف میان درس این استاد و آن استاد و غفلت از کسب و معاش دنیا، تحفه زاهدانه ای از دنیا می چیند و نه روزی کاسب دنیاخواری که صلات و حیات و ممات خود را به «دخل» سپرده است. آفرین بر آقای ِ حافظ … عجب دقیق فرمودند

گفتم صنم پرست مشو ، با صمد نشین                   گفتا به راه عشق هم این و هم آن کنند

در مکتب تربیتی حضرت علی، باید دنیا را ساخت آنچنان که گویی تمامی ندارد. باید سفره ای گسترانید که روز به روز نانی اضافه شود و نان‌خوری اضافه. باید در بحر طویل دنیا شناگری کرد اما خیس نشد.

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق                غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

و این معنایی است که من مدتها از آن غفلت داشته ام. می پنداشتم شرط توفیق در سلوک آن است که کنجی دنج مهیا شود و شب و روز به خواندن و نوشتن و تسبیح و تقدیس سپری شود. حال میبینم بساط سلوک به این سادگی ها نیست. باید دنیا را ساخت … باید هم «علی ِ روز» و هم «علی ِ شب» را سرمشق قرار نهاد

آقاجان

عجب حظی دارد ، فرزند علی بودن … نه؟ پس به رسم پدر، دست افتاده بگیرید.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نیما

باز هم 12ceo

بعد از مدت ها دوباره حسابم رو توی این سایت عالی شارژ کردم

خیلی خوشم میاد

خیلی مفیده

صبحا یه مقاله بخونم ازش و انرژی بگیرم

برنامه اندرویدش هم نصب کردم و اینجوری بین راه هم میتونم مقاله ها رو بخونم

خوبه مفیده کلا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز هفتم و هشتم و نهم

این سه روز که به هوای شرکت جدید و اینن نامه قرار بود انگولار تعطیل باشه

سعی کردم شنا رو تعطیل نکنم و فقط یه روز نرفتم

ناخن هم اوکی پیش میره

راستی عیدتون هم مبارک :-) @}---

چند روز دیگه ام تولده منه

از فردا خفن میافتم دنبال ادامه انگولار

یه چند جا دیدم توی تخفیفان میخوام برم

یکیش اینجاست

ظاهرا یکی از محصولات جدید بابک بختیاری هست

همون سانزده ایس پک

جالبیش اینه هنوز ایس پک رو نخوردم ولی دارم میرم محصول دومشه بخورم :-D

یه پولی رسیده دستم هم میخوام استفاده مفید بکنم هم یه مقدار ذخیره کنم تا زمان رفتن به سربازی دستم باشه

از اون طرف دارم یه جا هم نیمه وقت میرم اونم بگیرم دستم باشه خوبه

هنوووووووووووز درگیر اینیم که ایا میشه از این دوسال ذلت اجباری یه کم کمتر عمرمون رو حروم کنیم یا نه

این هفته هفته اخره

به امید خدا اگر خبری نشه قطعا تا اخر هفته اینده میرم برای گرفت دفترچه و احتمالا تا دی ماه اعزام میشم

البته قاعدتا باید ابان اعزام بشم منتهی انقدر سرباز زیادی دارن که هرکی درخواست میده معمولا یکی دو دوره باید وایسه

برا دوست من که اینجوری شد گفت سرباز انقدر زیادی اوردیم دیگه جا نداریم

اینجوریاس خلاصه

بگذریم

از امشب دوره ی امزوش عملی رانندگی هم شروع شد

فک میکدم چقد مسخره اس که یه عده استرس میگیرن

سر امتحانم یه عده میگفتن استرس داریم به نظر مسخره بود من عین خیالم نبود

ولی سر رانندگی عملی واااااااقعا یه جاهایی استرس گرفتم

بعد دیگه اینکه تولدمم نزدیکه هوطنور که گفتم

احتمالا با خانمم بریم اینجا

خودمم خوشم نمیاد با خانمم بریم جاهای تخفیف دار و اینا

یه حس بدی داره

ولی خوب چاره این نیست دیگه باید با احتیاط حرکت کنیم

خانمم خودش اوکیه میگه درک میکنم سنت بالا نیست و عادیه

و واقعیتشم اینه که من میخواستم بیست و هشت - نه سالگی ازدواج کنم که زندگیم اینجوری نباشه

ولی خوب حالا که پیش اومده دیگه باید این چیزا رو هم قبول کنیم دیگه

اینم جایگزین این چند روز که ننوشتم

ازبس خسته بودم نمیتونستم

عین اسب کار میکنم سر کار

برا اینکه حق الناس نیافته گردنم استرحت نمیکنم و خوب یه مقدار اذیت میشم

به امید خدا عادت میکنم

خدارو شکر این روزا خوبه حال و احوال

حال و احوالتون عالی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز ششم

امروز پیگیری کارای گذشته رو کردم و یه کارم بهم پیشنهاد شد که از شنبه باید برم

کارش یه مقدار مطالعه میخواد و یه مدت باید روش وقت بذارم

ولی خوب خوبیش اینه که نمیشه وقته و حدود چهارساعت در روز کار میخوان و پنجشنبه جمعه ها هم تعطیله

رو حساب ایین نامهکه افتادم و باید بخونم و این قضیه که باید با سامانه اشون تمرین کنم و این حرفا ، فعلا وقت نمیکنم برم سراغ ادامه انگولار

شاید از دوشنبه که مجدد امتحان ایین نامه رو دادم دوباره برم سراغش

ولی خوب بازم برنامه چهل روزه رو حفظ میکنم

حدس میزدم که وقتی برنامه بریزم یه سری اتفاقا بیافته که نتونم برنامه رو بهترین نحو پیش ببرم

ولی خوب بازم همه تلاشم رو میکنم

قبلا هم سابقه همچین اتفاقاتی رو داشتم

جالبیش اینه که اخرش هم راضیم

یعنی همین برنامه باعث میشه زندگیم معنا دار تر بشه و هرچند طبقبرنامه نمیتونم پیش برم ولی بازم جلو میبرم کار رو

امروز نشستم برنامه نیمه دوم سال رو هم بنویسم

دیدم به هیچ عنوان نمیتونم برنامه خاصی بریزم چونکه سربازی و کار به هیج عنوان مشخص نیست چی میشه

ولی خوب یه سری اصول رو چیدم که میخوام حتما رعایتش کنم و رعایتشون باعث میشه در هر حال موفق بشم

میگمشون حالا

به امید خدا

خداوشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما

روز پنجم

شنا و انگولار همین چند دقیقه است که انجام شده

ناخن هم که کلیه و خوب دارم تلاشم رو پیش میبرم

حواسم نباشه بخورم سریع زبونمو گاز میگیرم البته نه وحشیانه

امشب شنا رو یهویی پشیرفت کردم

چون خیلی وقت بود ورزش نکرده بودم بدن خشک بود و کم میرفتم

امشب ولی هم خیلی بیشتر رفتم هم راحت بودم و فشار نمیومد

شک دارم شایدم کم به زمین نزدیک میشدم

ولی فک کنم

حالا ولش کن

امروز ایین نامه هم رفتم امتحان دادم و رد شدم :-D

خسته نباشم

دوشنبه باید دوباره برم

توی این چند روز بازم بخونم

فردا هم میرم برای پیگیری یه سری پروژه ی قدییییییییییییییمی پیش استادمون

مردک فلان فلان شده این همه وقت فاصله انداخته

خوب الان من یادم نمیاد اون کلاس ها و کد ها که نوشتم چی به چیه که

اه اه اه

بعضی وقتا نگاه میکنم میبینم ادمای دور و برم زیاد اینجورین

یه حتمال اینه که کلا ادمای اینجوری خیلین

یه احتمالام اینه که من خودمم همینجوریم برای همین دور و برم پر ادم این مدلیه

اینم بحثش مفصله

یه چند روزیم بود که در راستای اینکه میخواستم فکرام رو کنترل کنم ، گفتم سعی کنم سر نماز حواسمو بدم به نمازم و نذارم حواسم پرت شه

قبلا یه راهکاری خونده بودم که نوشته بود اقای وحید خراسانی گفته

این بود که جزو به جز نماز رو طولانی تر کنیم

مثلا سجده که میرم صلوات هم میگم یکی

یا توی ...

نه

بذاز این رو توی پست جدا میگم به امید خدا

بحث مفصله

خلاصه که روز خوبی بود

خداروشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما